درسگفتارهای بهاره موسسه پرسش
به اطلاع دانش پژوهان گرامی می رساند که زمان تشکیل کلاس دسپوتی-استبداد: تبارشناسی یک مفهوم/ ابراهیم توفیق بهساعت 19-21 و زمان کلاس درآمدی به فلسفه اخلاق/ کاوه لاجوردی به ساعت 17-19 تغییر یافته است. این دو درسگفتار در روز سه شنبه 30 اردیبهشت ماه آغاز خواهند شد.
دسپوتی- استبداد: تبارشناسی یک مفهوم
ابراهیم توفیق
شروع دوره : سه شنبه 30 اردیبهشت ماه ساعت 19-21
طرح درس:
«استبداد» به معنایی که امروزه بکار میبریم، یعنی به معنای توصیف نوعی حاکمیت سیاسی، قدمتی بیش از «طبایع الاستبداد» کواکبی در اواخر قرن نوزدهم میلادی ندارد، و ترجمهای است از اصطلاح «دسپوتی» در زبانهای اروپایی. اما در خود اروپا نیز استفاده از این ترم برای توصیف یک رژیم سیاسی، حاصل تفاوتی معنایی و کاربردی در مفهوم دسپوتی است که تبار آن تا دورهی سلطنت مطلقه و عصر روشنگری قابل ردیابی است (مثلا در آثار ژان بودن و منتسکیو). کاربرد ارسطو از این مفهوم هیچ نسبتی با گونهشناسی نظامهای سیاسی ندارد، بلکه او از آن برای توصیف «حوزهی ضرورت» در مقابل «حوزهی آزادی» استفاده میکند. و دقیقا همین معنای ارسطویی مفهوم دسپوتی است که مارکس در «کاپیتال» برای نشان دادن ویژگی خاص کارخانه (تولید) سرمایهدارانه بکار میبرد، گرچه همو در توصیف دگربودگی «شرق» در مقایسه با «غرب»، مفهوم دسپوتی را عمدتا در معنای سیاسی کلمه، آنگونه که در سنت روشنگری و فلسفهی تاریخ منبعث از آن شکلگرفته است، بکار میبرد.تنش معناییای که در آثار مارکس در بکارگیری
مفهوم دسپوتی حضور دارد، امکانی برای واکاوی تبارشناختی این مفهوم، و بررسی نقش بنیادی مفهوم سیاستبنیاد دسپوتی در بازآرایی تاریخیگرای «تاریخ جهانی» براساس دوبنیهای ذاتگرای شرق-غرب، استبداد-دمکراسی، ایستا-پویا، سنت-تجدد، یا آنچه ادوارد سعید «گفتمان شرقشناسی» مینامد، بوجود میآورد.
در این دوره ابتدا دگردیسیهای معنایی مفهوم دسپوتی را از ارسطو تا مارکس پی میگیریم. سپس به بررسی نقادانهی مفهوم مدرن، سیاست بنیاد و تاریخیگرای دسپوتی در پیافکنی نظام دانش اجتماعی و تاریخی (جامعهشناسی و مطالعات تاریخی-تطبیقی) و طبقهبندیها و مفهومپردازیهای ذاتگرای آن میپردازیم، و از این رهگذر، در انتها، نقش مفهوم دسپوتی-استبداد را در دریافت وضعیت خودمان، پروبلماتیک خواهیم کرد.
کاوه لاجوردی
شروع دوره: سه شنبه 30 اردیبهشت ماه ساعت 17-19
در این جلسات بهندرت پیش میآید که هدفِ اصلیمان بررسیِ این باشد که آیا فلان عملِ خاص (مثلاً سقطِ جنین) اخلاقی هست یا نه—گرچه، برای نشاندادنِ ویژگیهای روشمان، بحث را در جلسهی اول با چنین مثالی شروع میکنیم.
موضوعِ اصلیمان فلسفهی اخلاق است (که در انگلیسی به آن Metaethics میگویند): بحث در مسائلِ وجودی و معرفتیِ داوریهای اخلاقی. مثلاً یکی از سؤالهایمان این است: وقتی شخصی میگوید که فلان عملْ اخلاقاً مجاز نیست، محتوای حرفاش چیست؟ آیا صرفاً دارد میگوید که از آن عمل بدش میآید؟ (به بیانی شاید جذابتر: آیا اخلاق بخشی از زیباییشناسی است؟)
سؤالی دیگر: در گفتنِ اینکه عملِ ع اخلاقاً بد است، آیا گوینده دارد دربارهی ع خبری میدهد و صفتی واقعی را به عملِ ع نسبت میدهد، همانطور که وقتی میگوییم فلان شیء جِرماش دو کیلوگرم است داریم خاصیتی واقعی را به آن نسبت میدهیم، یا اینکه، در تحلیلِ نهایی، گوینده دارد به مخاطباش فرمان میدهد که از ع پرهیز کند؟ (آیا «قتل بد است» فیالواقع یعنی «قتل مکن»؟) توجه میکنیم که قبولِ اینکه داوریهای اخلاقی از جنسِ دستور هستند و نه خبر، علیالظاهر نتیجه میدهد که جملهای مثلِ «قتل بد است» نه صادق است نه کاذب.
سؤالی دیگر: آیا خوبی و بدیِ اخلاقیِ اعمالْ ناشی از نتایجِ آنها است؟ اگر بشود سنّتهای عظیمی را در چند کلمه خلاصه کرد، میشود گفت که جان ستیوارت میل به این سؤال جوابِ مثبت میدهد، ایمانوئل کانت جوابِ منفی. بهنظر میرسد که موضعِ میل متضمنِ این باشد که هیچ امرِ مطلقی در اخلاق وجود ندارد.
اینها بعضی از سؤالاتی هستند که احتمالاً هر درسِ جدّیای در فلسفهی اخلاق به صورتی استدلالی به آنها میپردازد. این موضوعات و نظرهای شناختهشده در موردِ آنها را علیالاصول از هر کتابِ جدیِ مقدماتیای میشود یاد گرفت؛ متنِ پایهی ما در این جلسات این است:
James Rachels and Stuart Rachels, The Elements of Moral Philosophy, 7th ed., McGraw-Hill, 2012.
***
- جلسهی اول: برخوردِ تحلیلی با اخلاق.
- جلسهی دوم: واقعگرایی [realism] در فلسفهی اخلاق؛ ردهبندیِ نظریههای غیرواقعگرا.
- جلسهی سوم: فایدهگرایی.
- جلسهی چهارم: کانت.
این درس به معلوماتِ قبلیای در اخلاق یا فلسفه نیازی ندارد. پیشنیازِ درس صرفاً عبارت است از علاقهمندی به موضوع و تقیّد به استدلال.
با تشکر و احترام
موسسه مطالعات سیاسی اقتصادی پرسش
No comments:
Post a Comment