ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Tuesday, December 31, 2013

آقاجان اهل شعر بود اهل سعدی بود، طاقدیس نراقی را می خواند به پروین اعتصامی گرایش داشت اما حافظ نداشت حافظ نمی خواند با حافظ حال نمی کرد  اینجوری با دهان باز نگاهم نکنید پیش می آید دیگر! (من خیلی وقت است که از رفتارها و بستگی های آدم ها تعجب نمی کنم) دلیل اش را هم پیدا کرده بودم آقاجان بسیار شریعت مدار بود تا طریقت مدار طریقتش پشت سر شریعت اش بود شاید برای همین با می و مستی های حافظ حال نمی کرده است من اما دلم می خواست آقاجان با این همه کمالات حافظ هم بخواند وقتی خانوم فوت کرد من هم، در کنار فرزندان آقاجان که نوبتی پیش اش می ماندند، یک روز را انتخاب کرده بودم که پیش آقاجان بمانم یکی از همین روزها که آقاجان در خلوت خودش برای خانوم گریه می کرد برایش از طرف خانوم فال حافظ گرفتم و برایش خواندم بعد از آن آقاجان گفت نه تنها غزل را برایش بنویسم که یک دیوان حافظ هم برایش بخرم من هم هر دو کار را انجام دادم آقاجان تا زمان فوتش غزل فالش را کنار تختش به دیوار زده بود با غزل حافظ برای خانوم گریه می کرد و  و دیوان حافظ هم کنار سعدی و پروین و طاقدیس و بقیه کتاب هایش بود


پی نوشت: عکس، همان غزلی است که سال هشتاد و سه برای آقاجان نوشته بودم بعد از فوت آقاجان برگرداندند به خودم

No comments: