ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, December 21, 2013

من در زندگی این شانس را داشته ام که خیلی زود بفهمم زندگی به چیرهایی بند نیست که ما فکر می کنیم بند است می گویم شانس چون ممکن بود به جای بیست سالگی زمانی بفهمم که رو به قبله ام خواهند کرد این شانس بزرگی بود اما شانس بزرگ ترم این بود که خیلی زود به ارزشمندی بعضی آدم ها پی بردم همیشه هم سعی کردم به این الگوی ارزشمند بودن نزدیک شوم اما هر روز دورتر و دورتر شدم
آدم های خوب با آدم های ارزشمند تفاوت دارند همه آدم های ارزشمند خوب  هستند اما لزوما هر خوبی ارزشمند نیست خیلی وقت ها به آدم های خیلی خوب که فکر می کنم سعی می کنم به یک اصل موضوعی برسم که در همه آنها مشترک است. همیشه هم به اخلاق می رسم اما به آدم های ارزشمند که فکر می کنم یک چیزهایی بیشتر از اخلاق دارند که این  بیشتر ها از آدم تا آدم فرق می کند خیلی وقت ها حتی نمی دانم این بیشتر ها چیست فقط می دانم نه از جنس اخلاق است نه مذهب است نه قانون مداری نه تحصیلات است و  نه هر چیز دیگری که ممکن است  به خاطرش کسی را خوب بدانیم اما هست!
یک نحوی از بودن، که فقط می توانی با همه وجود و با همه بودنت درکش کنی اما نمی توانی درباره اش بنویسی نمی توانی درباره اش حرف بزنی نه به طریق سلبی نه به طریق ایجابی. فقط این نحو بودن را تماشا می کنی و با خودت می گویی خدا زمان آفریدن آنها درست وقتی که همه فرشته ها فکر می کردند کار تمام شده است یواشکی دور از چشم همه،  یک کارهای اضافه تری هم با روح و جان آنها کرده است که این گونه روح و جان تو را به تلاطم می افکنند 

No comments: