ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Thursday, December 26, 2013

رهبران کدبانو

دبیرستانی که بودم اردوهایی داشتیم که با اردوهای رامسر و سایر اردوها متفاوت بود اگر اشتباه نکنم عنوانش رهبران جوان بود. یک بار هم با همین عنوان بردنمون پاستور دیدار با رئیس جمهور وقت، آقای رفسنجانی، آقایی که مدیریت رهبران جوان بر عهده اش بود ما را برد ردیف اول، نشان به آن نشان که چون اصلا مهم نبودیم و آنقدر دانش آموزان نخبه و شاگرد اولی آورده بودند که  ردیف به ردیف حواله شدیم به یک ردیف عقب تر  طوری که تا آمدن رئیس جمهور، ما آخر آخر آخر بودیم.
این رهبران جوان قرار نبود رهبری جایی را بر عهده بگیرند هدف این بود که  کدبانو بار بیایند و احتمالا در آینده رهبران خانواده خودشان باشند. اردوها بیشتر در اطراف تهران بود. در راستای تربیت کدبانو یکی از جاهایی که رفتیم شهریار بود در این اردو هر پنج نفر در یک چادر بودند یک عدد گاز پیک نیکی وچند عدد تخم مرغ و چند عدد گوجه فرنگی و سیب زمینی و پیاز و ماهی تابه دادند که هر گروهی خودش برای خودش شام درست کند آهان چون هوا خیلی سرد بود باید می رفتی امضا می دادی و اثر انگشت می زدی و دو تا پتو می گرفتی
اولین شب که املت درست کردیم من از همه افراد گروه کدبانو تر با سلیقه تر خانم تر و حواس جمع تر بودم که ماهی تابه را از روی گاز پیک نیکی برداشتم و صاف و مستقیم و بی واسطه گذاشتم روی سفره پلاستیکی... فکر کنم اینقدر کدبانوهایی شبیه من بهشان ضرر زده است که کلا بی خیال این اردوها شده اند چون سال های بعدتر دیگر از کسی درباره رهبران جوان چیزی نشنیدم

No comments: