ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Monday, December 16, 2013

من چی بپوشم؟

سوال عادی و تکراری و متدوال همه دختران و من نیز هم. شاید صدها بار تا امروز این سوال را پرسیده ام و عین صدها بار هم مامان گفته است نه همین لباس زیباست نشان آدمیت و من هم گفته ام شعر را بد خوانده اند در واقع بوده نه! همین لباس زیباست، نشان آدمیت
آقای برادر می گه یادته وقتی پنج صبح اومدم بالاسرت بیدارت کردم گفتم باباحاجی فوت کرده اولین چیزی که گفتی چی بود؟ گفتم نه یادم نمی یاد گفت سرت و انداختی پایین چند دقیقه فکر کردی سرت و بالا کردی تو چشمای من نگاه کردی گفتی الان می ریم پایین من چی بپوشم؟
به این خاطره بامزه خندیدم بعد یه کم به فکر فرو رفتم یه کم غمگین شدم دوباره یه کم خندیدم  یه کم دلم برای باباحاجی سوخت با این نوه دسته گلش ولی باز خندیدم
و حالا از هر صد باری که به ذهنم می رسه که پس من چی بپوشم؟ نود و نه بارش را از خودم می پرسم یک بارش را بلند می گویم و از دیگران می پرسم

No comments: