آقای برادر تو تاریکی و کورمال کورمال می یاد تا نزدیک در ورودی آپارتمان که چک کنه قفل کرده یا نه نرسیده به در
چنان عطسه ای می کنه که پیشونیش محکم می خوره به لبه دیوار کنار در و در جا ورم می
کنه می یاد بالا وقتی تعریف کرد کلی بهش خندیدم ولی داشتم فکر می کردم اگه می شه که اینجوری
ثانیه ثانیه ها یه جوری چیده بشه که زمان عطسه و لبه دیوار و فاصله سر با دیوار
حساب شده باشه پس خیلی از غصه خوردن ها و
بال بال زدن ها بی معنی است اگر بخواهد بشود می شود و اگر نباید بشود نمی شود
No comments:
Post a Comment