تازه یاد گرفته بودم نشانهها را جدی نگیرم اما وقتی هستند، هستند نمیتوانی جدی نگیری، مثل این است که سوز و سرما باشد و تو به سوز و سرما اعتقاد نداشته باشی و به قول قدیمیها یک لا پیراهن بروی بیرون. سوز و سرما و سرماخوردگی به باور تو کار ندارند به همین معنا این نشانهها هم به باور من کار ندارند، هستند و جوری غافلگیرم میکنند که با خودم میگویم فقط خدا کند زنده بمانم فعلا به بودن نیاز دارم.
برای ثبت در تاریخ: نوزدهم خرداد نود و سه ۲شنبه شب
پست مرتبط: اینجا
برای ثبت در تاریخ: نوزدهم خرداد نود و سه ۲شنبه شب
پست مرتبط: اینجا
No comments:
Post a Comment