ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Thursday, June 12, 2014

عمه خانم حین پرسه‌هایش در دیار باقی دو بار سر از خواب من درآورد، یک مرتبه که اصلا حرف نزد و فقط بستنی یخی می‌خورد و با ملاقه یک قابلمه‌ی بزرگ غذا را هم می‌زد حدس می‌زنم که نامبرده در آن دنیا هم دست از آشپزی برنداشته اما با توجه به دستپخت سحرآمیزش احتمال می‌دهم به‌عنوان آشپز ویژه‌ی اهل دوزخ استخدام شده باشد محض مجازات هرچه بیشترشان، آن بستنی یخی هم مهر تاییدی می‌زند بر اینکه خود ایشان از اهالی جهنم نیست.
اما در مرتبه‌ي دوم عمه خانم با بنده حرف زد و نزدیک بود راز آن شش تایی مجهول‌الهویه را بالاخره فاش کند که مافوق با تیراندازی اعلام خشم شب خواب از سر همه پراند و ماجرا موکول شد به ملاقات بعدی‌ام با آن بانوی نازنین. 


بخشی از داستان امیرعلی نبویان

No comments: