عمه خانم
حین پرسههایش در دیار باقی دو بار سر از خواب من درآورد، یک مرتبه که اصلا حرف
نزد و فقط بستنی یخی میخورد و با ملاقه یک قابلمهی بزرگ غذا را هم میزد حدس میزنم
که نامبرده در آن دنیا هم دست از آشپزی برنداشته اما با توجه به دستپخت سحرآمیزش
احتمال میدهم بهعنوان آشپز ویژهی اهل دوزخ استخدام شده باشد محض مجازات هرچه
بیشترشان، آن بستنی یخی هم مهر تاییدی میزند
بر اینکه خود ایشان از اهالی جهنم نیست.
اما در مرتبهي دوم عمه خانم با بنده
حرف زد و نزدیک بود راز آن شش تایی مجهولالهویه را بالاخره فاش کند که مافوق با
تیراندازی اعلام خشم شب خواب از سر همه پراند و ماجرا موکول شد به ملاقات بعدیام
با آن بانوی نازنین.
بخشی از داستان امیرعلی نبویان
No comments:
Post a Comment