ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Sunday, June 22, 2014

شنبه‌ی گذشته برای کاری که به ذهنم رسیده است و تقریبا هر روز بیش و کم به همه‌ی ابعادش فکر می‌کنم فال حافظ گرفتم  که آمد آمد دارد

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد 
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد 
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن
ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد 
این شرح بی‌نهایت کز زلف یار گفتند
حرفی‌است از هزاران کاندر عبارت آمد 
عیبم بپوش زنهار ای خرقه‌ی می‌آلود
کان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد
امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان
کان ماه مجلس افروز اندر صدرات آمد
بر تخت جم که تاج‌اش معراج آسمان است
همت نگر که موری با آن حقارت آمد 
از چشم شوخ‌اش ای دل ایمان خود نگه دار 
کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد 
آلوده‌ای تو حافظ فیضی ز شاه در خواه 
کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد 
دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب 
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد 

درست است که با حافظ آشتی کرده‌ام درست است که همه جوره به این مرد بزرگ ارادت دارم درست است که فالش واقعا باب دل و پابه‌پای نیت‌ام آمده است و به اشارت بشارت داده است بسیار، اما بیش از اینها به قوت قلب نیاز دارم...


No comments: