امروز
شش صبح اولین صحنهای که دیدم یک ماشین رفته بود تو شیشهی ایستگاه اتوبوس کلا یک
طرفش داغون بود، بیهوا گفتم وا این چش بوده آقای راننده گفت مست بوده. پیش خودم
گفتم چه جالب من اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که بر اثر خوابآلودگی این
اتفاق برایش افتاده است از بس که در آمارها خوابآلودها هستند ولی مستها نیستند.
بگذریم. کلاسهای دانشگاه با سه نفر تشکیل شد من و همکلاسیم و استاد. تمام فاصلهی
بین کلاسها هم تنها بودم اما یک جای دنج پیدا کردم که پنجره هم داشته باشد بساط ام
را پهن کردم و موسیقی را هم تا جایی که صدای بیرون نیاید و به گوشم آسیب نزند بلند
کردم. قابل توجه کسانی که به من ایراد میگیرند چرا همیشه کیف یا کولی سنگین بر میدارم
برای اینکه اگر بیخبر تنها ماندم شبیه امروز یا چند ساعتی قرار باشد منتظر بمانم
یا هر اتفاق غیر قابل پیشبینی دیگر، میتوانم یک گوشهی دنج پیدا کنم که بشود
شبیه یکی از گوشههای اتاقم و به کارهایی که دوست دارم بپردازم. من اگر با کولی و
کیفم در یک جزیره جا بمانم چند ساعتی احتمالا سرگرم کارهای خود خودم میشوم و بعد یکدفعه
میزنم زیر گریه که جا ماندهام.
بعد رفتم هدیه
روز مادر بخرم، گشت ارشاد هم بود غصه خوردم دلم میخواست بروم جلو بگویم کاش یک
امروز را محض کرامت انسانی و این حرفها بیخیال زنها و دختران نازنین ایران زمین
میشدید. باز هم بگذریم. الان هم به شدت به شدت به شدت هوس چای کردهام اما نای
اینکه بروم برای خودم چای بریزم ندارم هر کس الان دارد چای مینوشد و کلا بساط چای خیلی بهش نزدیک است یاد من هم بکند
و به جای من هم یک چای لیوانی نوش جان کند...
2 comments:
فایزه من موقع چای خوردن به یادتم از بس تو وایبر هم میگی چای چای
سوده تو وایبر بهم گفته بود فائزه یک چایی ریختن کاری نداره براش توضیح دادم اگر قرار باشد سماور خاموش باشد و یک دفعه هوس چای کنی بعد دو نیمه شب مجبور باشی سماور را روشن کنی منتظر بشی جوش بیاد بعد چای دم کنی منتظر بشی دم بکشه کلا بی خیال می شی. البته بیشتر شب ها ساعت دوازده مامان می پرسه سماور خاموش کنم یا نه؟ اگه چایی خور حرفه ای باشی متوجه می شی وقتی یکی دیگه برات چایی می ریزه می یاره چه مزه ای داره تازه چای خور حرفه ای بودن به معنای زیاد چایی خوردن نیست به معنای به موقع خوردن است جوری که حس اش کنی...(شکلک خنده هم ندارم بزنم)
Post a Comment