امروز بچهی آقای برادر یکساله شد، تولدش را اما دیشب گرفتند. یکسالگی قشنگ است اما برای دیگریها خود آدم چیزی به یاد نمیآورد. من بارها جزئیات تولد یکسالگیام را پرسیدهام و همیشه هم برایم با جزئیات توضیح دادهاند. پس از یک هفته گشت زدن برایش مک کویین خریدم نه اینکه میدانستم مک کویین، مک کویین است که در این یک هفته یاد گرفتم. اما دلم میخواست علاوهبر اینکه کادویی به این کوچولو بدهم که در یک سالگی چشمهایش برق بزند و ذوق کند هدیهای بدهم که سالهای دیگر نیز برایش به یادگار از تولد یک سالگیاش بماند برای هین از تمام عکسهایی که این یک سال از او انداخته بودم از هر ماهی چند تایی انتخاب کردم شد شصت تا عکس از بیمارستان اردیبهشت پارسال تا اردیبهشت امسال. عکسها را در آلبوم چیدم و کنار عکسها تاریخ و توضیحاتی اگر داشت نوشتم. بیست صفحهی آخر را هم گذاشتم برای عکسهای روز تولدش که البته قرار شد خودم برایش چاپ کنم. ابتدای آلبوم هم برایش متنی رانوشتم که در تصویر میبینید . یک عکس هم از بچگی آقای برادر و بچهاش درست کردم در سایز بزرگ، به تعداد خانوادههایی هم که بودند یکی از عکس تکیهای خوشگلاش را پشتنویسی کردم از طرف خودم و خودش به همه هدیه دادم.
No comments:
Post a Comment