خانوم سواد قرآنی هم نداشت روزانه نمازهایش را اول وقت میخواند و بعد هم تسبیحاتاش را میگفت همین! بقیهی روز اما خوب بود
مهربان بود تلخ نبود از به جا آوردن آداب مذهبی چیزی بیش از نماز و روزه از او ندیدم ۹ تا بچه تربیت کرده بود و یک گوشهای نشسته بود و به نوهها و بچههایش
با نگرانی و محبت و خوشخلقی نگاه میکرد و به نتیجهی زحمتهایش در دلشاش افتخار
میکرد. (تاکید میکنم در دلش چون هیچ وقت ندیدم بچههایش را اگر افتخاری هم
داشتند به رخ دیگریها بکشد) همهی عمر با
خوشرویی و صبوری مردمداری و مهمانداری کرد. گاهی وقتی کسانی که به نظر خیلی دور
میآیند از او به نیکی یاد میکنند به فکر فرو میروم که کدام ویژگی او خاصاش
کرده است. همهی مادربزرگ پدربزرگها خوباند اما گاهی بعضیهایشان یک چیزهایی
بیشتر دارند که دوست دارم اون بیشترها را کشف کنم. بیشترهایی که من خیلی کمشان
دارم شبیه همین صبوری و گذشت...
No comments:
Post a Comment