تازگی ها متوجه شده ام که هر چه پست ها را طولانی تر می نویسم از مقصود و منظورم دورتر می شوم از خواندن وبلاگ هایی که در یک جمله به اندازه ی یک کتاب حرف می زنند خوشم می آید در واقع کوتاه گفتن و عمیق گفتن سخت است اما هنوز نتوانستم به الگویی دست پیدا کنم که سبک نوشتنم برای خودم هم مشخص باشد دو پستی که درباره ی ارتباط آدم ها و شناخت آنها نوشته بودم گویا خیلی گویا نبود یاد این مطلب وبلاگ سی و پنج درجه افتادم که به نظرم همه ی منظورم را در همین چند جمله گفته بود به نظرم رسید عینا اینجا بگذارم اینجا وجه اخلاقی را که اولین و مهم ترین در هر رابطه است گفته اما درباره ی سایر امور هم به همین نحو است سی و پنج درجه نوشته بود
آدمهایی که باگهای جدی شخصیتی دارند، همیشه به شما فرصت میدهند که قبل از جدی شدن رابطهها دست ِ رو شدهشان را ببینید. آدمهایی که خشمگینشان یک آدم دیگری میشود، همیشه و دیر یا زود فرازی از "اوه این دیوانه دیگر کیست" به عنوان اشانتیون در چنته دارند. این ماییم که ترجیح میدهیم چشمانمان را ببندیم و امیدوار باشیم که "نه، همین یک بار بود". آدم باید یک جایی در زندگیاش بفهمد که تکرار این تجربه حماقت مکرر است
دو پست مرتبط
تو مو می بینی و من پیچش مو
دو پست مرتبط
تو مو می بینی و من پیچش مو
1 comment:
سلام.
جون از مطلبت خوشم اومد حیفم اومد که بدون گذاشتن نظر بخوام برم.
خسته نباشی
و همیشه موفق باشی
التماس دعا
Post a Comment