ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Monday, January 10, 2011

-->
چند وقت پیش قدری کسالت داشتم و حالم اصلا خوب نبود رفتم دکتر بعد از پیچیدن نسخه گفت یک سرم هم همین الان وصل می کنی بعد می ری خونه منم پذیرفتم. در حالی که زیر سرم بودم پیش خودم فکر کردم به مامان زنگ بزنم که نگران نشه  زنگ زدم گفتم مامان من خیلی حالم بد بود اومدم دکتر سرم وصل کرده مامان هم در کمال خونسردی گفت سرم ات که تموم شد داری می یای خونه دو تا نون هم بگیر




پی نوشت: جالبه که مامان  بیشتر از من خوشش می آید این خاطره را تعریف کنم هر جا یادش بیفتد می گوید تعریف کن اونروز که رفته بودی دکتر سرم وصل کردی من چی گفتم!!!!!

No comments: