ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Friday, November 08, 2013

امان از عمه شدن


آقای برادر هنگامی که مدیر ساختمان شده بود ایده ای به ذهنش رسیده بود که فکر می کرد به اصطلاح خیلی می گیرد یک دفترحسابداری ساختمان  طراحی کرد و کسی هم سرمایه گذاری کرد این دفتر چاپ شد البته شهرداری هم یک قول هایی داده بود که  در راستای برنامه های فرهنگ آپارتمان نشینی از این طرح حمایت می کند پیش بینی ها غلط از آب درآمد و حمایت هم نشد و شاید حدود ده درصد از تعداد کل این دفتر تا کنون فروش رفته است چند وقت پیش یکی از عمه هایم به آقای برادر گفت چند تا از این دفتر ها را برایش ببرد وقتی آقای برادر به سرمایه گذار که دوست صمیمی اش هم هست گفته بود چند تا برای عمه ام می خواهم این آقای محترم فرصت را غنیمت شمرده بود و به طنز گفته بود واقعا هم فقط به درد عمه ات می خوره
شش ماه پیش من نیز عمه شده ام در اوج ذوق زدگی متوجه هم بودم که ممکن است در سالهای آینده بسیار مورد لطف و مرحمت قرار گیرم کافیه که چپ و راست بهش بگن آره جون عمه ات نه اینکه عمه ی دیگه ای وجود نداره راه درو نداره فقط جای امیدواریه که تا کار به اونجاها برسه تقریبا عمر مفیدم را کرده ام و احتمالا آرزوی خاصی به دل ندارم




2 comments:

ریحانه said...

ولی فایزه من از اونجاییکه عاشق عمه هامم همیشه به همه میگم آره جون خودت .ولی نمیدونم به بچه های برادرام چه آموزش داده شده.من ریحانم نمیدونستم اسمم وکجا باید بنویسم حالا نباید اینجا یادی از عمه بشه با این وبلاگ خارجکیت

Faezeh Roodi said...

جای اسمت و هر جا نوشته بودی معلومه درست نوشتی تا عمه نشده بودم نمی دونستم قصه های عمه بودن اینقدر زیاده فکر می کردم با یه جون عمه ات و ارواح عمه ات تموم می شه خلاصه که اون قدر قصه داره که بشه اینجا براش یک یا چند فایل جدا باز کرد