ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Friday, March 11, 2011

پدرم همیشه می گوید با وارد شدن فرش ماشینی به بازار وضع فرش دستباف خراب شده است کسی سراغ دستباف نمی  آید به ندرت خانواده ها دستباف می خرند هیچ وقت عمق فاجعه را درک نمی کردم همیشه تصور می کردم پدرم بدبینانه نظر می دهد کسی که اهلش باشد اهلش است  اینجوری هاهم نیست اما چند وقت پیش  خیلی تصادفی  مسیرم  از جلوی مغازه های فرش ماشینی بود حالا بگذریم از اینکه با دهان باز به مردمی نگاه می کردم که انگار آمده بودند بقالی ماست بخرند هر چند تا می رفتند داخل مغازه ها عین هر چندتاشون فرش به دست می آمدند بیرون نازه یک مقدار جلوتر یک آقای پیری چند تخته قالیچه ی ماشینی در یک فرغون ریخته بود داد می زد بدو بدو چند تا دیگه بیشترنمونده  و از او جالب تر مردی بود که سر یک کوچه ایستاده و انگار داشت اجناس سه تا هزارتومن می فروخت داد می زد  بدو بدو پانصد شونه هفتصد شونه داخل کوچه

No comments: