حسودي نمي كنم/نقطه
نه، من هرگز حسودي نمي كنم/نقطه
به پيراهنت/نقطه
يا حتي آن پپسي كه در شب تجلي نوشيدي/نقطه
من تنها
-تا سر حدمرگ-
حسودي مي كنم به آن كفش هاي تايواني پاشنه بلند دوست داشتني
كه رازهاي پيچيده ي راه رفتن را
در شب مكاشفه
به تو آموخت
نه، اينجا ديگر نقطه نمي خواهد
مصطفي مستور
1 comment:
مصطفی مستور پیش از آنکه مشهور شود از داستانهای کوتاهش در کیان
می شناختم. از آن اول از شیوه روایتش لذت می بردم و سخت با قهرمانان داستانش همذات پنداری می کردم. در داستان"روی ماه خداوند را ببوس" جالب انگیزترین و غیرمنتظره ترین قسمت داستان این بود که این جمله که عنوان داستان است در جریان داستان از زبان یک فاحشه خارج می شود خلاصه داستانهایش را دوست دارم
Post a Comment