معلم های یکشنبه سه شنبه خسته کننده شده بودند کلا کلاس های کانون خسته کننده است
اما دو سالی بود که از یکشنبه سه شنبه تغییری در روز و ساعت نداده بودم وقتی برای
این زمستان به دوشنبه پنج شنبه تغییر
دادم نمی دانستم یک آشنای قدیمی معلمم می شود که سال هشتاد و نه سه چهار ترم پشت
سر هم معلمم بود و بعد هم دوستم شد حتی خانه مان هم آمده بود. دو سالی بود به جز اوایل
پاییز، که دعوتم کرد سرزمین موعود، از هم بی خبر بودیم وارد کلاس که شد هر دو خنده
مان گرفت و هر دو خوشحال بودیم دست کم می دانم که تا آخر زمستان در کلاسی هستم که
آرامم و می دانم معلم اش بچه ها را شوکه خواهد کرد در واقع برای چیزهایی به بچه ها
نمره می دهد که چشم کسی نمی بیند مثلا در همین یکی دو جلسه دو سه بار کلاس را عوض
کرد که یک کلاس به قول خودش دلباز پیدا کند چون بچه ها را در طبقات گردانده بود و
بچه ها مجبور شده بودند با کیف و وسایل جابه جا شوند گفت سه نمره به نمره پایان
ترم همه اضافه می کنم بچه ها باور نمی کنند اما من می دانم که این کار را می کند
یک بار سال هشتاد و نه به فاینال من بابت آب دادن به باغچه های خانه آقاجان پنج
نمره اضافه کرد این همان معلمی است که با او به سرزمین موعود می رفتم همانی که پیش
از این همین جا با نازنین و ناجی از او یاد می کردم این روزها
اما اسمش ننه ترزا است و من اگر قرار باشد چیزی درباره اش بنویسم او را به همین
نام می خوانم: ننه ترزا
No comments:
Post a Comment