اول دوم دبستان که بودم عصرها که مشق و دلشوره با هم داشتم آرزو می کردم یک روزی بیاد که من برای فرداش هیچی هیچی مشق و دلشوره نداشته باشم با خیال راحت پیش آدم بزرگ ها بشینم هم غیبت کنم هم به غیبت هاشون گوش کنم
خدا را شکر هنوز که هنوز است برای فردا کلی مشق دارم هنوز یک عصر بی مشق گیرم نیومده که با دل سیر غیبت کنم از بس که همه عصرها و غرو ب ها مشق و دلشوره دارم
No comments:
Post a Comment