در رایانه ام پوشه ای برای پدرم باز کرده ام به اسم ّبابا" عکس پوشه هم یک خانه است وقتی این پوشه را باز می کنم تعدادی عکس تابلو فرش است چند عکس خودش با آدم های مشهور که شاید فکر می کند جایی به کارش آید و کلی نامه، همه ی نامه هایش نامه های اعتراض است نامه به اداره ی مالیات نامه به آقای قالیباف نامه به رییس بانک، تصویر کارت تبلیغاتیش و خلاصه هر چه که به عالم پدرم مربوط است بعضی نامه ها که هر سال تکرار می شود دیگر نیازی به تایپ مجدد ندارد پدرم یک دور نگاهش می کند من هم تاریخش را به روز می کنم و بعد پرینت می گیرم مثل نامه ی اعتراض به اداره ی مالیات پدرم پوشه اش را دوست دارد و هر چند وقت یکبارمی گوید فایلم را باز کن ببینم چی دارم من هم باز می کنم نگاهی می اندازد و مروری می کند و می رود امروز داشتم سرو سامانی به فایل هایم می دادم وقتی پوشه ی پدرم را باز کردم به یکباره با همه ی وجود حس قشنگ آشنایی زدایی داشتم با همه وجود حس کردم پدرم بزرگم کرده است و همچنان دارد بزرگم می کند
ما اجازه نمیدهیم کیفیت فناپذیری حیات بیمعنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگیمان.
برگ
Friday, July 23, 2010
فایل بابا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment