ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, December 01, 2007

درس گفتارهای دکتر سجودی: جلسه ی سوم
ويتگنشتاين ديدگاهش در تعارض با راسل است چون راسل معتقد است كه فلسفه مي تواند مثل يك علم عمل كند و متكي بر نظريه پردازي باشد نظريه به عنوان يك اصل كلي بنيادين جهانشمول درباره چيزي كه يك علت بنيادين دارد كه بر كار برانش نامكشوف است اما ويتگنشتاين معتقد است نظريه ابزار مناسبي براي فلسفه و حوزه علوم انساني نيست راسل مي نويسد
هر فلسفه ي علمي ا زقبيل آنچه من به توصيه اش تمايل دارم آرام ‍آرام شبيه علوم ديگر به صورت پاره پاره و موقت در خواهد آمد قبل از هر چيز خواهد توانست فرضيه هايي بنا نهد كه حتي اگر كاملاً هم صحيح نباشد پس از اصلاحات لازم مفيد واقع خواهند شد اين امكان نزديك شدن تدريجي به حقيقت بيش از هر چيزي منشاء اصلي پيروزي ها ي علم بوده است وانتقال اين امكان به فلسفه زمينه ساز پيشرفت در روش است كه در اهميت آن هيچ جاي ترديد نيست
ويتگنشتاين با اين ديدگاه مخالفت مي كند و معتقد است در اين ديدگاه تفاوت هاي بين فلسفه و علوم طبيعي ناديده گرفته شده است
اعمال انساني چه تفاوتي با رويدادهاي طبيعي دارد؟
وقتي آب در صد درجه مي جوشد هيچ نيتي در جوشيدن آب وجود ندارد كه وقتي هم اراده كند نجوشد.پديده اي از روابط علت ومعلولي است علم هم ابزار هاي مناسب را در اختيار دارد از جمله نظريه نظريه تئوري مولكولي اما در مطالعات انساني ما با نيت سرو كار داريم انسان مممكن است نيت به انجام كاري داشته باشد يا نداشته باشد.
ويتگنشتاين جمله ي آدم مجرد نمي تواند متاهل باشد را مثال مي زند از نظر او فلسفه ي ناب در اصل با نوعِ موضوعي كه در اين جمله نشان داده شده است يعني با چيزي سرو كار دارد كه قبل از هر نوع پژوهش تجربي مي توان در باره ي زبان دانست يعني مفهوم يا معناي واژه ها و عبارات و جمله ها .از نظر ويتگنشتاين فلسفه يك جور مطالعه زبان است فيلسوف كارش مطالعه معنا در زبان است بحث هايي كه تا امروز كرديم در نظر بگيريم پي خواهيم برد ويتگنشتاين در مطالعه انسان معتقد به رسيدن به يك حقيقت قابل دريافت با روش هاي تجربي و حقيقت جهانشمول نيست انسان را هستي مي داندكه از طريق زبان توليد معنا مي كند و كار فلسفه را مطالعه معناي زباني مي داند كه از جنس چيز ي نيست كه با پژوهش تجربي بتوان بررسي اش كرد ويتگنشتاين معتقد است معنا در نزدكاربرانش آشكار است و نياز به مكاشفه ندارد معنا مستقل است معنا در انتظار كشف از طريق روش هاي تجربي نيست.
از يك ديد با يك بحران مواجه مي شويم از ديد ويتگنشتاين مساله اي در پس معنا وجود ندارد بايد بتوانيم چگونگي كاركرد زبان را كشف كنيم كاربران زبان بر چگونگي آن تسلط دارند فلسفه با كاركردهاي زبان ما سرو كار دارد ديدگاه ويتگنشتاين در برابر راسل است يعني با آنچه كه از قبل در جاي خود است مسائل فلسفه ناشي از در غلطيدن معنا به بي معنايي است در غلطيدن معنا به بي معنايي چه وقت و كجا صورت مي گيرد و نه كشف حقيقت
زبان يك ابزار نيست يك جعبه ابزار است كنش هاي زباني محك صدق و كذب دريافت نمي دارند كنش و كاركرد گفتمان زباني است بحث صدق و كذب مطرح نيست بي معنايي آنچه ويتگنشتاين وظيفه فلسفه بيان مي كند جمله ي محاوره اي نگرفتي چي گفتي يعني تو قاعده بازي را بلد نيستي قاعده بازي اين نوع گفتمان از اين ديدگاه به تيتر روزنامه ها نگاه كنيد ما بازي رابرديم در يك تيتر سياسي است قبل از اينكه ارجاع به صدق و كذب در برنده شدن بازي باشد توصيف چيزي است يعني توصيف امور جهان
كاربران زبان مي دانند چه مي گويند
صيفه عقد كنش بياني است بحث صدق و كذب نيست به جايي و نا به جايي دستكاري قواعد بازي و شركت در بازي جديد با قواعد جديد
موضوع مورد مطالعه در علوم انساني داراي آگاهي است
موضوع مطالعه در علوم تجربي داراي آگاهي نيست
اعما ل انسان مبتني بر نيات است اما در علوم تجربي خبري از نيت نيست

No comments: