ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Tuesday, December 08, 2015

این قصه رسیده است به آیینه و کاشی
من عاشقم ای گل تو چه باشی چه نباشی

من آمدم از چشم تو خطی بنویسم 
تو نقل و نباتی به سر عشق بپاشی

ما کهنه درختیم که عشق آتشمان زد
از این تنه‌ی سوخته تاری بتراشی

من عاشق یک گل شده بودم که شکستم 
با این همه ای عشق تو هم خسته نباشی

این میوه ی ممنوعه عجب دردسری داشت
یک قصه و پشت سرش این قدر حواشی

محمد گرامی

۱۷ آذر ۹۴ سه‌شنبه

No comments: