ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Friday, December 11, 2015

خوب است با گوش تو دنیا را شنیدن
گاهی تو را در کوچه‌ی شعر دیدن
آهوی بازیگوش چشمان تو بودن
هی لابه‌لای حرف‌های تو دویدن
این زندگی با ما نمی‌سازد وگرنه
ما را چه به از چشم‌های تو بریدن
باری است بی تو زندگی بر شانه‌هایم
سخت است گاهی این نفس‌ها را کشیدن
بی تو کماکان می‌تپد این قلب خسته
نه... نه فرق دارد این تپیدن با تپیدن
شیرینی تلخی که در دلتنگی ماست
در هیچ جایی نیست حتی در رسیدن
وقتی به راهت مومنی، رنجی ندارد
سقراط بودن... شوکران را سر کشیدن
خوب است با گوش تو دنیا را شنیدن

۱۲ آذر ۹۴ پنج‌شنبه

۱۵

پ.ن: آن روز ایران نبودم، رفته بودم تا سر کوچه برگردم... فکر کنم هنوز برنگشته‌ام...

1 comment:

ندای غرب (میثم منیعی) said...

با عرض سلام و با آرزوی اینکه خوب و سلامت باشین.


وقتی به راهت مومنی، رنجی ندارد
سقراط بودن... شوکران را سر کشیدن

بسیار زیبا