ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Friday, September 03, 2010

شاگرد اول زندگی

از اول دبستان تا الان جز چند مورد تصادفی هیچ وقت شاگرد اول نشدم هیچ وقت ممتاز نشدم این که می گویم تصادفی برای این که همان چند مورد هم برایش پیش بینی شاگرد اولی نکرده بودم اما شدم یکبار هم خدا قبول کند در دوره ی دبیرستان در مسابقات علمی اول شدم که باز برای اول شدن هم مسابقه ندادم پدر و مادرم هم هیچ وقت فشار روحی که پدرومادرهای جدید برای شاگرد اولی به بچه هایشان وارد می کنند را به من روا نداشتند هیچ وقت استرس نمره نداشتم اما همیشه دوست داشتم و دارم که شاگرد اول زندگی خودم باشم جدا از این که هستم یا نیستم وقتی با علاقه کاری را که واقعا دوست دارم شروع می کنم و به پایان می رسانم و به نتیجه می رسد برای خودم جایزه می خرم خودم را به کافی شاپ و سینما دعوت می کنم وقتی از عهده ی مسولیتی به خوبی بر می آیم آن وقت با همه ی وجود حس می کنم شاگرد اول زندگی خودم هستم و با همه ی وجود احساس رضایت می کنم برای همین نه از نمره ی بد خجالت کشیده ام نه از نمره ی خوب مغرور شده ام دانشجویی در دوره ی فوق لیسانس همکلاس ما بود که اگر نمره ی بد یا کمتر از کسی می گرفت استاد مربوطه را پیدا می کرد و تا پای مرافه و دعوا هم پیش می رفت اگر نمره اش کم بود از مسول مربوطه درخواست می کرد نمره ها را به دیوار نزند به نظرم او هنوز همان کودک اول دبستانی است که اگر به جای بیست نوزده و نیم می گرفته است گریه زاری می کرده و احساس می کرده از همه کم آورده است او هنوز بزرگ نشده است بدگویی از دانشجویان دیگر برای بالا بردن سطح خودش و خیلی کارهای بچه گانه ی دیگر از آن طرف دانشجوی دیگری داشتیم از دانشگاه تهران که نمره هایش همیشه عالی بود ولی شاگرد اول تقلب هم بود من اما در همان دوره ی فوق لیسانس یکی از درس هایم نمره اش دوازده شد از همان برگه ی روی دیوار یک کپی برای خودم گرفتم و پایینش نوشتم مهم این است که آینده از آن من است نمره بی معنی ترین بخش زندگیم بوده است من در راستای ایده ی تک بعدی نبودن درباره ی خودم از تجربه های متفاوت و خوب و با ارزش استقبال می کنم منظورم همه کاره و هیچ کاره بودن نیست منظورم پرورش همه ی استعدادها و توانای های روحی و روانی در راستای علایق ما است علاقه و انگیزه و تک بعدی نبودن ایده های مهم زندگی من هستند حال اگر در این راه و مسیر از سر تصادف شاگرد اول شدم چه بهتر من از نحوه ی بودنم شادم خودم را همین گونه که هستم دوست دارم هیچ وقت خودم را مجبور نکردم که درس هاو کتاب هایی را که هیچ علاقه ای به خواندنشان نداشتم و اسم نبرم بهتر است بخوانم که معدلم رابالا ببرد درسته که تو عالم بیرون همه تو رو با نمره هات می سنجند نه با توانایی هات اما تاحالا درمانده ی نمره هام نشدم محتاج نمره هام نشدم تو مسیری که دارم می روم نه حس عقب موندن داشتم نه حس جلو زدن خودم بودم و خودم، خودم با آرامش و رضایت درونی ام و با همه ی ناکامی ها و موفقیت هایم شکست هایم را با آغوش باز می پذیرم و دوباره از نو شروع می کنم برای موفقیت هایم شادی می کنم هیچ وقت سعی نکردم برای رو کم کنی کاری انجام دهم من با شکست ها و موفقیت هایم هر دو باهم قدرتمندم

پی نوشت: امروز سر کلاس انگلیسی استادم پرسید شاگرد اول ترم قبل چه کسی بوده گفتیم حمیرا چون در کانون رسم این است که اگر کسی دو ترم پشت سر هم شاگرد اول شود ترم سوم را مجانی ثبت نام می کند و استاد به خاطر مرامش این لطف را در حق دانشجویان می کند که از این مزیت بهره ببرند وگرنه خیلی از معلم های کانون به این قصه بی توجه اند بعد بحث شاگرد اولی شدو و اینکه دوست داریم شاگرد اول باشیم یا نه این نوشته ها رو همون جا تو کلاس نوشتم . نادر شایگان هم کلاسی ما در دانشگاه هنر سر کلاس خیلی نظر می داد و تقریبا راجع به هر چیزی حرف داشت یکبارتعریف می کرد که من وقتی ایده ای به ذهنم می رسد باید بلافاصله بگویم چون سرم داغ می شود و دیگر گوش هایم نمی شنود تا نظرم را بدهم من هم وقتی بحثی در می گیرد که درباه اش حرفی دارم بلافاصله باید بنویسم حال می خواهد تو کلاس باشد یا تو اتوبوس و تاکسی یا تو مهمانی

No comments: