غم زمانه خورم يا فراق يار كشم
به طاقتي كه ندارم كدام بار كشم
نه دست صبركه دستگير عقل برم
نه پاي عقل كه در دامن قرار كشم
به ياد پدربزگ مهربونم دوستِ خوب و دوست داشتني ام
كه هنوز هم داغش برايم تازه است
امروز اولين سالگردِ رفتنشه از ديشب تا حالا بغضي گلويم را مي فشارد كه دوست ندارم فرو ريزد چون احساس مي كنم وقتي گريه مي كني تمام مي شود بعضي آدم ها را دوست داري فقط زندگي كنند كه تو زندگيشان كني
هر چه گفتيم جز حكايت دوست
در همه عمر از آن پشيمانيم
با اينكه روزهاي زيادي را در كنارش بودم و با بودنش هم مي دانستم چه گوهري است اما براي روزهايِ با او نبودن غصه مي خورم
يه روز به يادگار برام نوشت
آن كسانيكه آهنين مشتند
دشمنان را به دوستي كشتند
خودش اينجوري زندگي كرد
مي بينم كه داره منو مي بينه و با شاديهام شادو با غصه هام گريه مي كنه
خيلي دوستش دارم خيلي زياد
به طاقتي كه ندارم كدام بار كشم
نه دست صبركه دستگير عقل برم
نه پاي عقل كه در دامن قرار كشم
به ياد پدربزگ مهربونم دوستِ خوب و دوست داشتني ام
كه هنوز هم داغش برايم تازه است
امروز اولين سالگردِ رفتنشه از ديشب تا حالا بغضي گلويم را مي فشارد كه دوست ندارم فرو ريزد چون احساس مي كنم وقتي گريه مي كني تمام مي شود بعضي آدم ها را دوست داري فقط زندگي كنند كه تو زندگيشان كني
هر چه گفتيم جز حكايت دوست
در همه عمر از آن پشيمانيم
با اينكه روزهاي زيادي را در كنارش بودم و با بودنش هم مي دانستم چه گوهري است اما براي روزهايِ با او نبودن غصه مي خورم
يه روز به يادگار برام نوشت
آن كسانيكه آهنين مشتند
دشمنان را به دوستي كشتند
خودش اينجوري زندگي كرد
مي بينم كه داره منو مي بينه و با شاديهام شادو با غصه هام گريه مي كنه
خيلي دوستش دارم خيلي زياد
No comments:
Post a Comment