پژوهشگاه علوم انسانی، پانزدهم مهر ۹۴ |
دیروز در پژوهشگاه علوم انسانی، علاوهبر رونمایی از شانزده جلد کتابی که پژوهشگاه چاپ کرده است (و البته یک کتاب که بیرون از پژوهشگاه اما به سفارش پژوهشگاه چاپ شده بود) سخنرانی بود که در جای دیگری خواهم آورد. اما قسمت شیرین ماجرا دعوت از دانشآموزانی بود که دو سال کلاسهای فبک را تجربه کرده بودند و از تجربههایشان گفتند و به پرسشهای حاضرین هم پاسخ دادند.
یکی از دانشآموزان پاسخی به یکی از حاضران داد که از دیروز هر بار یادم میافتد به وجد میآیم و در جلسه هم نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و نکتهاش را درجا گفتم.
یکی از حاظران گفت من دو سوال از بچهها دارم (من فعلا به پرسش نخست ایشان کار ندارم) پرسشاش دوماش این بود که «الان سن بچهها چون نوجوان هستند آیا مشکلی با اسم این فبک ندارند؟ مثلا میپرسند چی کار میکنی؟ فلسفه برای کودکان کار میکنیم. با واژهی کودک مشکل دارند یا نه؟»
یکی از دانشآموزان پاسخ داد که «این چیزی که شما گفتید این بودش که با کلمهی کودک مشکل دارید یا نه؟ خب هر شخصی چه یک سالاش باشه چه پنجاه سالش، باز کودک حساب میشه، چرا که از نظر خود شخص من، کودک یعنی چه جوری بگم، تا زمانی که ذهن شما در حال باز شدن است شما کودک هستی، برای همین ما مخصوصا توی این سنی که هستیم ذهنمون در حال شکل گرفتنه، تازه داریم میفهیمم که چه جوری مسائل را درک بکینم، برای همین از نظر ما الان اوج کودکی ماست.»
نکتهی من: شما را ارجاع میدهم به رسالهی روشنگری چیست؟ نوشتهی کانت که در همان صفحات نخستاش دربارهی نابالغی، صحبت میکند. تعریفی که این دختر نازنین از کودکی و نابالغی داشت، دقیقا با تعبیر و تعریف کانت همخوانی دارد. به نظرم این فیلسوفان کوچک را نمیتوانیم نادیده بگیریم.
پ.ن یک: کتاب روشنگری چیست را به کسی امانت دادهام وگرنه عینا نوشتهی کانت را اینجا میآوردم.
پ.ن دو: متاسفانه کیفیت عکس خوب نیست، اما تصویر همان دختر عزیزیمان است در حال پاسخ دادن.
پ.ن سه: پرسش و پاسخهای بچهها را ضبط کردهام، همه را پیاده خواهم کرد و خواهم گذاشت.
پ.ن آخر: باز هم داشتم مینوشتم به وجد آمده بودم... باید امیدوار بود به نسلی متفکر و اندیشمند.
No comments:
Post a Comment