ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Monday, August 02, 2010

دمکنی برای ملاصدرا

شاید از آن عنوان پستم به نظر بیاید که نوشته ام تخیلی و طنز است اما واقعیت است واقعیتی تلخ که وقتی شنیدم خیلی خندیدم اما همان زمان هم تلخی و گزندگی آن را با همه ی وجود حس می کردم خنده ای بس تلخ تر از گریه که حس می کنم کار ما از گریه هم گذشته است
استاد نازنین و دوست داشتنی ام مقاله ای درباره ی ملاصدرا می نویسد و برای جایی می فرستد مقاله اش برنده می شود با او تماس می گیرند و می گویند که مقاله ات برنده شده است و از او می خواهند برای گرفتن جایزه اش برود استاد خوبم با ذوق بسیار راهی می شود با این پیش فرض که شاید جایزه اش اسفار است بسته ای کادو پیچ به او داده می شود که در آن چیزی نبوده است جز دمکنی قرمز و گل گلی دقیقا منظورم همان پارچه ی چند لایه ای است که معمولا دایره ای شکل است که برای جلوگیری از خروج بخار و هدر رفتن گرما هنگام دم کردن برنج روی دیگ یا قابلمه می گذارند و این روزها هم در مترو با نازلترین قیمت در انواع رنگ به فروش می رسد درست متوجه شدید منظورم همان است
خیلی وقت ها با پوست و گوشت و روح و روان و عقلم حس می کنم ما هیچ وقت درست نمی شویم

No comments: