مسلمانان چرا چندين به كوي افتادم از خانه
ندانم تا چه بودستم كه نه خويشم نه بيگانه
نه چون زهاد در زهدم نه چون عباد در طاعت
نه چون فساق در فسقم نه چون رندان به ميخانه
نه با كيشم نه بي كيشم نه با خويشم نه بي خويشم
نه سلطانم نه درويشم نه فرهنگم نه فرزانه
نه با هوشم نه بي هوشم نه گويا و نه خاموشم
نه هوشيارم نه مدهوشم نه با عقلم نه ديوانه
نه غمگينم نه دلشادم نه مملوكم نه آزادم
ز دست خود به فريادم نه آبادم نه ويرانه
نه از خاكم نه از آبم نه از بادم نه ازآتش
نه صيدم من نه صيادم نه دامم نيز نه دانه
نه اندر نيستي هستم نه هستي هست در دستم
نه تن هستم نه دل هستم نه جان هستم نه جانانه
نه با كارم نه بي كارم نه با يارم نه بي يارم
مسلمانان مسلمانان بگفتن چيست افسانه
No comments:
Post a Comment