ما اجازه نمیدهیم کیفیت فناپذیری حیات بیمعنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگیمان.
برگ
Wednesday, March 05, 2008
روسپياني كه دلبر نبودند
كتاب ماركز با عنوان خاطره ي دلبركان غمگين من چندي روانه ي بازار شد و چندي بعد جمع شد و كپي به جاي اصل به قيمت اصل را نه در مغازه هاي كتابفروشي كه دربرابر شان مي توان خريد. وقتي كتاب به پايان رسيد حس كردم كاوه مير عباسي عنواني را براي كتاب انتخاب كرده كه با محتواي آن همخواني ندارد اما برگردان ديگري از
كتا ب را در فضاي مجازي اينترنت پيدا كردم كه نه تنها با محتوا همخواني داشت كه به نتايج ديگري هم رسيدم اين ترجمه به ميانجي امير حسين فطانت از زبان اصلي باعنوان "روسپيان سودازده ي من" است عنوان نخست فضايي كاملا عاطفي را به ذهن متبادر مي كند گويي قهرمان رمان ماركز چندين بار تجربه ي عاشقانه داشته است و حال در نود سالگي با مرور و نوشتن خاطرات آنها ديگري ها را هم با خود در يادآوري آن خاطرات سهيم مي كند در حاليكه تمام اين كتاب براي اين نوشته شده كه از يك تجربه ي عاشقانه ي بسيار دير صحبت كند و در همان اوايل رمان هم اشاره مي شود كه اين روزنامه نگار سالخورده جز با روسپيان و با پرداخت پول هيچ نوع را بطه ي عاطفي را تجربه نكرده است
پي نوشت : انتخاب واژه ي دلبركان معصوميت ي را با خود دارد كه حتي واژه ي دلبران نيز ندارد و هر دو بي اندازه از روسپيان فاصله دارند
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment