ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Monday, March 03, 2008

نامه، فرزندانمان،پنج هزار سال ديگر،من


از زماني كه متوجه طرح نامه به فرزندانمان در سالهاي دورشدم فرزنداني كه پنج هزار سال ديگر بودن در عالمي را تجربه مي كنند كه ما هم در آن زندگي كرده ايم دائم در نا خودآگاه و خود آگاهم به چيزهايي كه مي خواستم بنويسم فكر مي كردم اما وقتي دو سه شب پيش اين نامه را نوشتم و فرستادم هيچ كدام از چيزهايي را كه در ذهنم مي گذشت ننوشتم تجربه ي خيلي جالبي بود براي من كه زياد مي نويسم دست كم تجربه ي متفاوتي بود هر جمله اي را كه مي نوشتم يادم مي آمد زماني اين نامه خوانده مي شود كه من در انتهاي نيستي ام
تجربه ي تلخ و شيريني بود

2 comments:

Anonymous said...

آنجــــا کـه یک کــودک غریبه با چشم های کــودکی من نشسته است........از دور چقدر لبخندش شبیه من است..............

Unknown said...

sakhte alan ke fekr mikonam hamash talkhe .khoram an naghme ke mardom beseparand be yad.............