ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Friday, May 11, 2007

در حاشيه نمايشگاه كتاب

چهارشنبه نوزدهم ارديبهشت از صبح تصميم گرفتم به نمايشگاه كتاب بروم كلاس زبان هم نداشتم و بعد از ظهرم كاملا خالي بود اما شب بيداري شب گذشته و سرو كله زدن با كتابي كه بعدها در باره اش خواهم نوشت و يا روزي به خاطرش خواهم نوشت كلافه ام كرده بود اما حس مي كنم ارزش خواندنش را داشت قدر ي هم احساس شرمندگي مي كردم كه چرا نمايشگاه نرفته ام و از حال و هواي آن دورم تا تصميمم عملي شود دو سه ساعتي طول كشيد حدود ساعت 2:30 بود كه راهي شدم


با فضاي مصلي و نمايشگاه كتاب ي كه برگزار شده بود احساس غريبي مي كردم حس سالهاي گذشته را نداشتم كه چشم بسته مسير ها را مي رفتم و آن قدر برايم لذت بخش كه تقريبا هر روز به نوعي نمايشگاه بودم و حداكثر استفاده را مي كردم قدري در سالن ها گيج خوردم تا توانستم با فضا انس پيدا كنم كلافگي عجيبي داشتم حس مي كردم يك جاي كار ايراد دارد به سرعت از برابر غرفه ها رد مي شدم تنها در برابر هرمس حكمت مركز طرح نو و صراط بود كه تمركز بيشتري داشتم يكي دو تا هم نحوه فروششان و پروسه اي را كه بايد مي گذراندي تا به كتاب برسي حوصله ام را سر مي برد از خيرشان گذشتم احساس تشنگي كردم و ازسالن ها به دنبال آب معدني بيرون زدم


وقتي وارد فضاي باز شدم براي لحظاتي به يكباره هر آنچه كه با يكديگر دست به دست هم داده بودند تا اين فضاي به خصوص بشود نمايشگاه همچون تصاوير سه بعدي مبهم شد و آنچه برايم برجسته شد خانم هايي بودند كه همگي لباس مشكي به تن داشتند بيش از نودو نه در صد آنهايي كه گروهي تك تك دو تايي با مرد بي مرد با بچه بي بچه آمده بودند و سرگردان از جايي به جايي ديگر مي رفتند پوششان مشكي بود ياد غرفه هايي افتادم كه به سرعت از برابرشان مي گذشتم و عناوين كتاب هايشان رنگ در ماني معجزه رنگ شادي در چهل روز خوشبختي در صد و بيست روز چگونه آرام باشيم راههاي شاد زيستن ياد بگيريم بخنديم چگونه رنگ ها شفا مي دهند راههاي غلبه بر افسردگي و هزاران هزار راه براي خنده شادي خوشبختي و خوب زيستن

ما در اين كتاب ها به دنبال چه مي گرديم كه اينهمه هم مردم ما استقبال مي كنند اگر ما همه شاد باشيم و امكان استفاده از رنگ هاي شاد را داشته باشيم ديگر چه نياز به اين كه در ميان خطوط سياه كتاب بخوانيم كه قرمز ترس را التيام مي دهد نارنجي بر احساسات اثر مي گذارد زرد توانايي درك احساسات ديگران را ممكن مي سازد سبز توانايي شفادهندگي فطري را بيدار مي كند آبي به خلاقيت مربوط است بنفش مربوط به ذات معنوي ما است

ما بايد رنگ را زندگي كنيم رنگ با قوه بصر ما ارتباط تگاتنگ دارد نه مي شود خواندش نه مي شود شنيدش نه مي شود خوردش نه مي شود بوئيدش تنهاو تنها مي شود ديدش

پي نوشت :‌آنچه در باره رنگ ها نوشتم واقعي است و اينكه نمايشگاه رابيش از دو ساعت تاب نياوردم و پنج و سي دقيقه در اتاقم بودم

No comments: