ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, May 12, 2007

احكام زيباشناختي كانت 2

کانت در بخش نخست کتاب نقد قوه حکم به بررسی حکم ذوقی بر حسب کیفیت بر حسب كميت بر حسب نسبت غاياتي كه در آن ملاحظه مي شود و
درنهايت بر حسب جهت رضایت حاصل از عین می پردازد که به شرح مختصری از هر یک پرداخته می شود
حکم زیبا شناختی بر حسب کیفیت
حکم زیباشناختی هنگامی است که در تشخیص اینکه چیزی زیباست یا نه به کمک قوه متخیله به ذهن و احساس لذت و الم نسبت می دهیم و مبنای ایجابی آن فقط می تواند مبنای ذهنی باشد کانت معتقد است اینکه
من ذوق دارم نه به چیزی که مرا به وجود این عین وابسته میکند بلکه به چیزی که از این تصور در خود می سازم توجه دارم کانت در این باره می گوید اگر من قصری را دربرابر خود ببینم از خود بپرسم آیا
زیباست یا نه می توانم پاسخ دهم که من اینگونه چیزها را که برای خیره کردن چشم ها ساخته شده دوست ندارم یاحتی به شیوه روسومی توانم بیهودگی این بناهای عظیم را که با عث عرق ریختن مردم به
خاطر این گونه چیزهای زائد می شود را نکوهش کنم در نهایت می توانم خود را قانع کنم که اگر در جزیره نا مسکونی باشم و امیدی به بازگشت میان آدمیان نداشته باشم بتوانم چنین بنای با شکوهی را با
صرف آرزو کردن آن به گونه اي سحر اميز به وجود آورم اگر سر پناهم به قدر کافی راحت باشد حتی زحمت این آرزو را هم به خود نمیدهم او نتیجه
می گیرد که اگر حکم زیباشناختی ما با ذره اي علاقه توام باشد جانبدارانه
است و یک حکم ذوقی محض نیست کانت در مورد این حکم پیشداوری را رد می کند و معتقد است ما در هنگام حکم کردن باید کاملا بی تفاوت و عاری از قضاوت باشیم از نظر او مطبوع با علقه پیوستگی
دارد آنچه که مطبوع من است به صورت دل پسند دلربا دوست داشتنی لذت بخش جلوه می کند پس اگر من درباره آنچه که مطبوع من است داوری کنم قضاوت و حکم و داوری من نشان از علقه من به آن عین
است و در واقع معتقدم كه لذت مي بخشد مطبوع متكي به در يافت حسي است و اما علاوه بر مطبوع رضايت از خير نيز با علقه پيوسته است كانت در باره خير مي نويسد چيزي كه به وسيله عقل از طريق مفهوم صرف خوشايند باشد خير است
لازم به توضیح است که مطبوع و خیر نباید يكي گرفته شوند در باب خير مي توانم بپرسم كه آيا با واسطه خير است يا بي واسطه اما مطبوع همواره درباره چيزي است كه بي واسطه خوشايند است همين طور است در باره زيبا آدميان هم در موارد عادي ومعمولي ميان خير ومطبوع تفاوت قائل مي شوند در مورد غذايي كه به علت چاشني هاي مختلف ذائقه را تحريك مي كند مي توان گفت مطبوع من است اما لزوما خير نيست مي نويسد گرچه بي واسطه حواس را محظوظ می کند اما با واسطه یعنی از دیدگاه عقل که پیامد ها رامي بیند نا مطبوع است و هر دو اينها خير ومطبوع با قوه ميل نسبت دارند حكم ذوقي را صرفا مشاهدتي مي داند يعني حكمي كه با بي تفاوتي نسبت به وجود يك عين سرشت آن را با احساس لذت و الم مي سنجد حكم ذوقي حكم شناختي نيست به اين معنا كه نه بر مفاهيم متكي است و نه مفاهيم راغايت
خود می گیرد نتیجه اینکه مطبوع موجب التذاذ است زیبا آن چیزی است که صرفا آدمی را خوش آید خیر چیزی است که آن را ارج دهد یعنی برای آن ارزش عینی قائل باشد پس ذوق قوه داوری درباره یک عین یا یک شیوه تصور آن از طریق رضایت یا عدم رضایت بدون هر علقه ای است متعلق چنین رضایتی زیبا نامیده میشود
حکم زیبا شناختی بر حسب کمیت
کانت تاکید دارد بر اینکه شخصی که حکم زیبا شناختی صادر می کند باید خود را کاملا آزاد احساس کند و باور داشته باشد که این حکم ناشی از یک رضایتی است که می تواند به هر کس دیگری هم نسبت دهد این اعتقاد کانت مبتنی بر همان نظریاتی است که در بالا در باره اش صحبت شد کانت معتقد است که حکم باید فاقد هر گونه علقه شخصی باشد و شخص باید از اینکه این حکم را به خود نسبت دهد دوری کند چرا که در این صورت دیگر این حکم در مورد امری زیبا صادق نیست بلکه می توان گفت امری مطبوع است بدان معنا که مطبوع من است و ممکن است مطبوع دیگری نباشد در ضمن اینکه کانت حکم زیباشناختی را فقط نسبت عین با ذهن می داند میتوان اینگونه نتیجه گرفت که حکمی که رضایت همگانی در بر دارد و شخصی که حکم را صادر کرده است می تواند پیش فرض خود را در مورد امری زیبا پیش فرض همگان بداند پس حکم او کلی است کانت از این مساله غافل نیست اما حکم او را حکم کلی عینی نمی داند بل آن را حکم کلی که با ذهن نسبت دارد می داند و این مستلزم آن است که این امر را در کانت امر مسلم بگیریم و پیشاپیش قبول داشته باشیم که حکم زیباشناختی صرفا مبنای ذهنی دارد و نه عینی شاید بتوان اینگونه برداشت نمود که به محض اینکه حکم عینی شود عاقه در آن دخیل می شودفلان چیز فقط برای من و به عبارت بهتر از نظر من زیباست اشاره است به یک امر عینی بیرونی و خارجی که انگشت علقه به سمت آن اشاره رفته لذا دیگر نمی توان به همگان نسبت داد از نظر کانت رنگ بنفش ملایم ممکن است برای شخصی دوست داشتنی و زیبا باشد در حالی که برای شخص دیگر کاملا بی روح و مرده تلقی شود همین طور است در مورد موسیقی معماری و هر آن چه که بتوان در موردش حکم زیباشناختی صادر کرد به تعبیر دیگر هر حکم شخصی که صادر می شود بیان آن است که فلان موسیقی فلان رنگ یا فلان مزه مطبوع من است لازم به ذکر است که این دلیل بر نفی امر مطبوع نیست کانت درباره امر مطبوع این قضیه بنیادین را معتبر میداند که هر کس ذوق حسی مخصوص به خود دارد کانت پیرو این قضیه معتقد است مضحک است که کسی بگوید فلان خانه زیباست در حالیکه برای او جذابیت و مطبوعیت دارد و در این مورد که بگوید مطبوع من است مناقشه ای نیست بحث بر سر آن است که حکم کند زیباست کانت مدعی است وقتی فردی در مورد شی و یا امر زیبایی صحبت می کند حتی منتظر اینکه دیگران سخن او را تایید کنند نیست زیرا وقتی حکم میشود که شی زیباست پیش فرض گرفته شده است که همگان آن را زیبا می دانند نه اینکه فقط برای من زیباست آنجا که همگان می دانند که چگونه به تعبیر خود کانت در برگزاری یک مهمانی آنچه را که مطبوع همگان است فراهم کنند نشان از موافقتی نسبت به امر مطبوع در میان عموم است که البته قواعد آن کلی نیست بل عمومی است حكم زيبا شناختي را مي توان به هر كس نسبت داد در حالي كه
در مورد امر مطبوع این گونه نیست و همین طور هم حکمی که کلی است می توان آن را ذوق تاملی نامید که اگر غیر از این باشد عمومی است و مر بوط به امر مطبوع پس می توان ذوق حسی نامید و البته احکامی شخصی است
پس از جهت کمیت منطقی همه احکام ذوقی احکامی شخصی اند
کانت به اینکه احکام ذوقی از کمیت احکام دارای اعتبار همگان عینی بر خوردار باشند اعتقادی ندارد و میان حکم زیبا شناختی و حکم زیبا شناختی شخصی تفاوت قائل می شود وقتی حکم می شود گل های سرخ عموما زیبا هستند حکمی منطقی مبتنی بر حکم زیباشناختی است و یا گل سرخ مطبوع است حکم ذوقی نیست حکم حسی است در این باره می نویسد حکم ذوقی کمیتی زیبا شناختی از کلیت یعنی برای هر کس را با خود حمل می کند که در حکم در باب مطبوع وجود ندارد نکته دیگری که کانت متذکر آن می شود آن است که اینکه حکم ذوقی برای همه معتبر است اصل موضوع قرار نمی گیرد چون در این صورت دارای کلیت منطقی است و نیاز به اقامه دلیل دارد این موافقت را به عنوان مصداقی از قاعده ای که تصدیق آن را نه از مفاهیم بلکه از موافقت دیگران انتظار دارد به همه نسبت می دهد در پايان كانت نتيجه مي گيرد زيبا چيزي است كه بدون نياز به مفهوم به نحو كلي معتبر است
ادامه دارد

No comments: