ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, February 10, 2007

از دو هفته پیش

روز ها ی خوبی نداشتم کم کم دارم خود را می یابم دو هفته از فوت پدربزرگم گذشته هر چه کردم درباره اش چیزی بنویسم نتوانستم که هر وصفی برایش می نوشتم گویی چیزهایی از دایره وصفش بیرون می ماند اما می توانم درباره آنچه که نبود بنویسم اینکه بداخلاق نبود دورو نبود خسیس نبود ریاکار نبود کینه نداشت حسود نبود سطحی نبود بی سواد نبود نامهربان نبود بی وفا نبود و بسیار چیزهایی که دیگری ها را می آزارد نبود دلم عجیب برایش تنگ شده به دست خطش نگاه می کنم :آن کسانی که آهنین مشتند دشمنانرا به دوستی کشتند و مرامش و مذهبش همین بود نه اینکه چون از او خواستم برایم نوشت که اینگونه زندگی کرد




از دوشنبه بیست و سوم بهمن ماه کلاس هایم شروع می شود احساس خوبی دارم چون آگاهی را دوست دارم و چون سال سختی را پیش رو خواهم داشت باز هم احساس خوبی دارم هر موفقیتی که کسب کرده ام از دل سختی های بسیار زاده شد و من بی صبرانه منتظر تولدی دیگرم

No comments: