میزبان:آگاثون
مهمان ها:اریستودموس،اروکسیماخوس،آریستوفانس ،پاوسانیاس،فایدروس
گلاوکن، آپولودوروس را در راهی میبیند واز او درباره مهمانی آگاثون می پرسد آپولودروس می گوید که این مهمانی زمانی بر گزار شده که او کودک بوده و اکنون سه سالی است که با سقراط در ارتباط است و آگاثون هم از آتن رفته است. آپولودروس به گلاوکن می گوید که پیش از این باری به هر جهت زندگی می کرده بی هدف و بی مقصود و به او کنایه می زند که مثل تو فکر می کردم که به همه چیز باید دل ببندم به جز فلسفه
انگیزه برقراری مهمانی
تراژدی آگاثون جایزه می برد و دوستانش را دعوت می کند و پیروزی خود را جشن می گیرد آپولودروس شرح مهمانی را از آریستودموس شنیده بود که خودش نیز در مهمانی حضور داشته است.
آغاز بحث
آپولودروس از قول آریستودموس نقل می کند که :"روزی سقراط را دیدم که از گرمابه در آمده بود و کفش به پا داشت و چنین امری کم اتفاق می افتاد پرسیدم به کجا می روی که خود را چنین آراسته ای گفت به مهمانی شام به خانه آگاثون می روم و بدین جهت خود را آراسته و زیبا ساخته ام که به نزد زیبایی می روم." به اینجا که رسیدم احساس کردم همه ما پابرهنه به سمت زیبایان و زیبایی می رویم و متاسفانه غافلیم
سقراط آریستودموس را به عنوان مهمان نا خوانده به مهمانی می برد و به قول خودش نقض مثال بدان به مهمانی خوبان ناخوانده می روند. وقتی به خانه آگاثون می رسند سقراط مدت ها پشت درب ایستاده و در اندیشه فلسفی فرو می رود. غلامان دراین مهمانی آزادند هرگونه که می خواهند پذیرایی کنند و کسی به آنها دستور نمی دهد. –تداعی کننده یک فضای دوستانه و عاشقانه- سقراط تا موقع شام هم بیرون در خانه ایستاده و در اندیشه فرو رفته است وقتی سقراط وارد می شود آگاثون از او می خواهد که کنارش بنشیند تا از تماس بدن ها علم و دانش منتقل شود سقراط به زبان امروزی اگر بخواهم بگویم به او می گوید کاش اون جوری باشه که تو می گی
میگساری
بعد از شام زمان میگساری که می شود پیشنهاد می کنند که کمتر بنوشند چون از شراب شب گذشته سر گران دارند اما در توصیف سقراط می گویند که چه کم بنوشد چه زیاد مست نمی شود. به نظر می رسد این نوع توصیف سقراط نوعی اسطوره سازی و بزرگ نمایی از آن افلاطون است با فاصله ای از سقراط نوشته و سقراط به اسطوره ای تبدیل شده که با آدم های عادی فرق دارد درست مثل این می ماند که درمراسم ختم یک قاتل هم از خوبی های دوران کودکی اش بگویند اتفاقا اگر سقراط کاملا عادی و مثل مردمان دیگر باشد اما بفهمد که در دنیای اطرافش چه می گذرد ما بهتر می فهمیمش مثل اینکه او نیز دچار دردسر زن بد اخلاق است و توصیه می کند ازدواج کنید اگر زنتان خوب باشد خوشبخت می شوید و اگر بد اخلاق باشد فیلسوف می شوید.
اروکسیماخوس از فایدرون نقل می کند که شاعران در وصف همه چیز شعر سروده اند جز اروس و خدای عشق حتی در وصف نمک و پیشنهاد می کند از چپ به راست خطابه ای در باب اروس یا خدای عشق بگویند پیشنهادش پذیرفته می شود.
فایدروس
فایدروس معتقد است که خدای اروس خدایی بزرگ است که همه می پرستندش از پدر و مادری زاده نشده است و استناد می کند به شعر هسیودوس که:"نخست هستی بی نظم و درهم بود سپس زمین گسترده که گاهواره موجودات است و آنگاه عشق پیدا شد. و معتقد است که کهن ترین خدایان است و سرچشمه نعمت است ودر این مورد توضیح می دهد که برای هیچ جوان برتر از آن نیست که معشوق مردی شریف و پرهیزگار شود و مرد هم برایش معشوقه پاکدامن نعمت است او توضیح می دهد که اصول مقدس نه از راه پول به دست می آید نه "دیگری" می تواند به ما ببخشد بل از راه عشق به دست می آید اصول مقدس به نظر او دو تاست : یکی شرم از کار ننگین و دیگری تلاش برای آنچه زیبا و شایسته است و توضیح می دهد که اگر جامعه و یا سپاهی از عاشقان و معشوقان باشد سپاه پیروز است چون هیچ عاشقی جلوی دید معشوق از خطر نمی گریزد در واقع کسی که عاشق است از ترس اینکه به قول امروزی ها ضایع نشود دست به کار ننگین نمی زند تا جلوی معشوق شرمگین نشود حسی که ممکن است حتی در برابر پدرو مادرش نداشته باشد معتقد است خدای عشق به معشوق شجاعت می بخشد و دختری را مثال می زند که شوهرش هم پدر داشت و هم مادر اما دختر جانش را برا ی او فدا کرد و خدایان هم تکریمش کردند چون خدایان از مشاهده فداکاری عاشقان شاد و از فداکاری معشوق شادتر می شوند. البته از نگاه ما زنان این روزگار حرف بو داری است و حتما زنان در آن زمان برای اینکه خدایان را شادتر کنند فداکارتر بودند دلم برایشان سوخت
ادامه دارد
No comments:
Post a Comment