ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Wednesday, October 25, 2006

سفر

سفر به هنگام رسیدن آغاز
نمی شود
سفر از هنگام رفتن آغاز
می شود
تیر ماه سال 83 با بعضی از اقوام راهی شدیم جهت دیدار از الموت بگذریم از اینکه هیچ وقت به مقصد نرسیدیم اما من در نتیجه غر زدن های عده ای از دوستان که پس کی می رسیم؟ چقدر راه زیاده ! به این فکر می کردم که یعنی چه که پس کی می رسیم ما از زمانی که بار سفر را می بندیم و حرکت می کنیم در سفریم و اینگونه نیست که حتما به جایی برسیم و بعد تصمیم بگیریم که لذت ببریم اگر مسافر واقعی باشی از همان لحظات اول به تو خوش خواهد گذشت و لذت می بری این عقیده را در مورد خوشبختی نیز دارم اینگونه نیست که فکر کنی خوشبختی در نقطه ای در دوردستهای عالم وجود دارد و تو باید به آن برسی عقیده ای که عموما همه انسان ها دارند تحصیل کنی ازدواج کنی بچه دار شوی بچه هایت را به سرو سامان برسانی وبعد حس کنی خوشبختی دیگه نیستی که بخوای حس کنی یا اگه هستی دیگه جون نداری یا دچار فراموشی شدی یا ذهنت سالمه جسمت ناتوانه . از این همه زیاده گویی می خواهم بگویم خوشبختی را زندگی می کنم هدفم را زندگی می کنم و معتقدم اگه تو همین شلوغ پلو غی های عالم با همه سختی ها و مشکلاتش توانستی خوشبخت زندگی کنی هنر کردی

No comments: