ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Monday, May 10, 2010

خود-نوشت

هنوز هم خاطره نویسی رو خیلی دوست دارم با خودکار رو کاغذ نو شتن رو بیشتر از تایپ کردن و خط خطی کردن و بیشتر از کات پیست کردن دوست دارم واقعی واقعی لذت می برم هر چند که هر چی بزرگتر شدم کمتر می نویسم ولی از هر شب نوشتنش خوشم می یاد نوشتنش حسی داره که وبلاگ نداره که نامه نداره که مقاله نداره که خیلی از نوشتنی ها ندارن وقتی خودکارم و می ذارم اول صفحه ی پایان همون روز چیزهایی یادم می یاد که حسم و قلقلک داده خوشحالم کرده ناراحتم کرده مایوسم کرده امیدوارم کرده چیزهایی که خیلی وقت ها در لحظه ی وقوع خیلی هم خیلی نبودن ولی وقتی به یادشون می یاری و می نویسی خیلی می شن یه دفعه مهم می شن یه دفعه خنده دار می شن یه دفعه با مزه می شن یه دوست خیلی با حال و بامزه دارم تعریف می کرد که یکبار رفته بوده سینما فیلم اش به اصطلاح کمدی بوده می گفت اصلا تو سینما نخندیدیم ولی شب که تو خونه تعریف کرده هم خودش کلی خندیده هم اطرافیانش حالِ منم وقت خاطره نوشتن اینجوریاست می گذارم عظمت و طنز و غصه و شادی و یاس و امید تو نگاهم باشه نه تو اون چیزهایی که بهشون می نگرم

No comments: