ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Friday, February 06, 2009

آقاي برادر و دفاع شاعرانه اش


جلسه ي دفاع برادرم، چند هفته ي قبل بود. رشته اش مديريت صنعتي و موضوع پايان نامه اش درباره ي مرجعيت علمي است. آقاي برادر، از بس كه روح لطيف و شاعرانه اي دارد؛ هنگام ارائه ي بحث به عناوين مختلف شعري مناسب حال در كنار نظريه ها و فرضيه ها ي خود مي خواند. در پايان جلسه هنگامي كه استاد راهنمايش از او خواست نام كساني را ببرد كه با آنها مصاحبه كرده است به شوخي گفت به شرط اين كه شعر نخواني. زحمت دو ساله ي آقاي برادر خلاصه اش هفت مقوله در مرجعيت علمي بود كه عبارت بودند از : راهبرد مرجعيت علمي، سطوح مرجعيت علمي، محور مرجعيت علمي، مديريت مرجعيت علمي، نظام مرجعيت علمي، هويت مرجعيت علمي، ويژگي مرجعيت علمي. هنگامي كه به اين هفت مقوله رسيد شعري از مجتبي كاشاني خواند كه به نظرم جالب آمد
مي رسد آواي تاريخم به گوش
كه اي مدبر جامه ي عبرت بپوش
روزگاري آفتابي بوده ايم
هر سوالي را جوابي بوده ايم
گرچه اكنون خسته و افسرده ايم
روزگاري عرش را پيموده ايم
هر كه جانش حله ي تحقيق يافت
هفت گوهر را به هفت اقليم يافت
ما شنيديم و خودي آراستيم
از پي اين آرزو برخاستيم
جستجو كرديم هفت اقليم را
عشقمان مي داد اين تعليم را
عشق را در جان خود پرورده ايم
هفت گوهر ارمغان آورده ايم
هفت جام از هفت ساقي هفت دست
تا رويم از نو به ميدان مست مست
باده اي رنگين كه حيرت آورد
باده اي كه از نو به غيرت آورد
اين شراب كهنه را از نو بنوش
چشمه اي شو از درون خود بجوش
پي نوشت: آقاي برادر براي زحمت دو ساله اش و حرف هاي تازه اش كه با شعرهايش و لحن شيرينش آميخته بود، با وجود تاخير در ارائه ي كار نمره ي كامل را گرفت. برايش آرزوي موفقيت بيش از اين دارم
كو با هفت ساقي و هفت دست و مستِ مست، بي گمان اندر خم يك كوچه است

No comments: