ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Tuesday, February 17, 2009

(3)فلسفه براي كودكان


نوشته ي زير گفت وگوي همشهري، شنبه 7ارديبهشت 1387، با سعيد ناجي، مسوول گروه فلسفه براي كودكان در ايران، است. براي صرفه جويي در فضا سوال ها را حذف كرده ام و پاسخ هاي آقاي ناجي را نوشته ام
آموختن به جاي حفظ كردن
اين برنامه اساسا خواستار دگرگوني اساسي در آموزش و پرورش و نظام آموزشي است. به عبارت ديگر استخوان بندي يا باورهاي بنيادي مجموعه نظام تعليم و تربيت بايد تغيير كند تا اين برنامه روش هاي خود را در آموزش و پرورش عملي سازد. شكل كلاس ها، نقش معلم و ساختار برنامه آموزشي و كتاب ها، نه با تغييري صوري، بلكه به نحوي اساسي بايد متحول شوند. اين تغيير را شايد بتوان به معناي دقيق كلمه تغيير پارادايم ناميد. دانش آموزان وحتي دانشجويان، كتاب هاي درسي عمومي را براي امتحان مطالعه و حفظ مي كنند و پس از مدتي مطالب را فراموش مي كنند
اين فرصت درسي، كمترين تاثيري در تغيير نگرش و رفتار، تحقيقات و مطالعات بعدي آنها ايجاد نمي كند آنها دقيقا همان دانشجوياني هستند كه قبلا اين دروس را گذراندند و فقط همانند دوران دانش آموزي حافظه كوتاه مدتشان تقويت مي شود. مطالب را حفظ مي كنند و در زمان امتحان با حداقل تغيير ارائه مي دهند. اين وضع درباره آموزش و تحقيق نيز صدق مي كند
فلاسفه تعليم و تربيت جديد معتقدند وضعيت حافظه محور حكايت از بيراهه بودن راهي است كه آموزش و پرورش انتخاب كرده است. البته فلاسفه مدت ها تلاش كردند كه اين وضع نا مساعد را گوشزد و اصلاح كنند ولي چون پيش فرض هاي غلطي به طور پنهاني بر كل نظام تربيتي حاكم بوده تلاش هاي آنها هم به جايي نرسيده است. اينك برنامه آموزش فلسفه براي كودكان و نوجوانان، در ادامه همان اصلاحات و با ظهور پارادايم جديد آموزش و پرورش، يعني پارادايم تاملي پا ميدان گذاشته است. اين پارادايم به جاي اينكه حافظه محور باشد تامل محور است يعني تلاش مي كند كه از كودكي به افراد ياد دهد كه درباره ي مسائل و مشكلات تامل و انديشه كنند و خودشان براي آن راه حلي پيدا كنند هدف آموزش و پرورش مبتني بر فبك كاملا متفاوت است و اصول موضوعه با آكسيوم هاي بسيار متفاوتي با آموزش و پرورش رايج دارد
تغييرات پيشنهادي به قدري زياد است كه مي توان آنها را به عنوان انقلابي در تعليم و تربيت دانست، نه صرفا يك تغيير ساده. يكي از مولفه هاي اصلي اين برنامه كتاب هاي آن است براي انجام اين برنامه كتاب هاي داستاني ويژه اي تاليف شده است اين كتاب ها در سرار جهان به فرهنگ ها و زبان هاي مختلف ترجمه مي شوند برخي كشور ها نيز با استفاده از اين كتاب ها داستان هايي از فرهنگ بومي خود استخراج و جايگزين آنها كرده اند اين داستان ها به گونه اي نوشته مي شوند كه در آن برخي ايده هاي فلسفي كاملا متفاوت بدون ترتيب خاص در صفحات پخش مي شود كودكان با كنجكاوي ذاتي شان دلشان مي خواهد همكلاسي هايشان نيز آنها را بيازمايند و مورد بحث قرار دهند
مولفه دوم شكل كلاس و نحوه اداره آن يعني كلاس داري است اين شيوه به حلقه كندو كاو مشهور است براي اينكه محور آموزش و پرورش تحقيق و كندو كاو باشد لازم است كلاس هاي درس تبديل به حلقه يا جمعي شوند كه در آن از رابطه دوستي و همكاري جهت مشاركت مثبت در فضاي آموزشي استقبال مي شود اين فضاي مشاركت مثبت جايگزين فضاي رقابتي و نيمه خصمانه ،نيمه مبارزه جويانه ،اي كه در بسياري از كلاس هاي دوران كودكي گذشته رواج داشت، مي شود
ويژگي خاص حلقه هاي كندو كاو عبارتند از تامل و تعمق غير خصمانه، شناخت هاي مشترك، ايجاد و بالا بردن سواد، فرهنگ و تخيل فلسفي، تقويت توانايي مطالعه و درك عميق متون بر اساس ديالوگ و گفت و گو و لذت بردن از آنها حلقه كندو كاو براي تامين همين اهداف طراحي شده است
آنچه در فبك براي آموزش و پرورش توصيه مي شود حلقه كندو كاو است به دليل حاكم بودن فضاي تحقيق يا كندو و كاو هميشه سوالي وجود دارد كه به صورت اعم كار اين حلقه را به جست و جوي حقيقت تبديل مي كند و به صورت كلي تر آن را به جست و جوي معنا مبدل مي سازد
مولفه ديگر اين برنامه نقشي جديد و كاملا تغيير يافته معلم است مباحثه و كندو كاوي كه در كلاس به صورت گروهي انجام مي گيرد به راهنما و مشاور يا همراهي بسيار آشنا با شيوه و لوازم بحث هاي انجام شده نياز دارد در برنامه اين مسئوليت سنگين بر عهده معلم گذاشته مي شود مباحثه بين دانش آموزان بايد توسط معلم مورد تشويق و حمايت قرار بگيرد و به كودكان روحيه داده شود تا به استعدادهاي فلسفي خودشان ايمان داشته باشند بنابراين در اينجا نقش معلم به كلي تغيير مي كند معلم ديگر به عنوان انتقال دهنده اطلاعات و حاكم مطلق كلاس نيست حال اين فقط دانش آموزان نيستند كه مورد پرسش قرار مي گيرند دانش آموزان هم مي توانند از معلم سوال كنند و او را مورد نقد قرار دهند به عبارت ديگر معلم هم مي تواند از شاگردان مطلب ياد بگيرد تنها كار معلم هدايت شاگردان به سوي درست انديشيدن و نزديك شدن به حقايق است
قبل از همه بايد بگويم اجراي اين برنامه در مدارس عادي حتي در كشورهاي خارج هم غير ممكن است براي اجراي اين برنامه لازم است اساس و ساختار برنامه درسي واصلا نگرش ما به آموزش و پرورش تغيير كند تا اينكه اين برنامه را درك و مقدمات اجراي آن را فراهم كنيم صاحبنظران تاكيد دارند براي انجام اين طرح هم به معلمان كاركشته و كار آزموده و هم به متون درسي مناسب نياز است براي اجراي طرح فلسفه براي كودكان غير از كتاب هاي راهنماي معلمان به تدوين كتاب هاي مفيدي به عنوان متن درسي براي اين نوع كلاس نيز نياز است همچنين معلمان در اجراي طرح فلسفه براي كودكان بايد به روش معيني عمل كنند و در كارگاه هاي آموزشي كه براي معلمان اين دوره ها تدارك ديده مي شود اين روش آموزش داده شود طرح فلسفه براي كودكان هم اينك در بيش از صد كشور جهان اجرا مي شود و به تدريج بر اين تعداد افزوده مي شود
اجراي اين طرح در مدارس عادي با 3 مشكل عمده مواجه است
ساختار سنتي مدارس عادي با علاقه مندي كودكان به فلسفه سازگاري ندارد
قانون هاي بنيادي مدارس عادي با قانون هاي كلاس هاي فبك سازگاري ندارد
وسعت كنترل روي كودكان در مدرسه نيز با هسته اصلي فبك ناسازگاري دارد معلم سالاري و نظم سركوبگر مدارس مي تواند علاقه و خلاقيت لازم براي فبك را از بين ببرد پس مي توان گفت اجراي برنامه در مدارس عادي مشكل علمي دارد و ما قبل از اعمال تغييرات اساسي در ساختار آموزش و پرورش نمي توانيم اين برنامه را اجرا كنيم
در پايان تاكيد مي كنم اگر افرادي به هر نيتي به سرعت شروع به اجراي اين برنامه كنند و كار خود را بدون مطالعه و تحقيق پيش ببرند ممكن است با اخذ نتايج بسيار بد كل اين برنامه را زير سوال ببرند پس لازم است مسئولان براي جلوگيري از اين عواقب بد چاره اي بينديشند

1 comment:

Anonymous said...

آها
حالا فهميدم اين آقاي ناجي كيه