ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, April 19, 2008

هنر خوب گوش دادن

امشب طي جرياني ياد دوران ليسانسم افتادم البته من زياد ياد آن دوران مي افتم چون به قول قديمي ها دانشگاه كه نبود وادي حيرت بود داشتم زندگي عاديم راپيش مي بردم انگار دستي از غيب پرتابم كردميان عالم فلسفه دست كمي از آليس در سرزمين عجايب نداشتم اين روزها هم اگر چه خواندن خيلي از كتاب ها برای پايان نامه ام طوري ذهنم را خسته مي كند كه به معناي عيني آن حس مي كنم مغزم ورم كرده اما در نهايت احساس خرسندي عجيبي دارم حتما بعد از دفاع تمام مباحثي را كه اين مدت خوانده ام در وبلاگم مي گذارم
و اما بعد
از دوره ي ليسانس مي گفتم يكي از مواردي كه در تمام دوره توجهم را جلب كرد برخورد استادهای خوب دانشگاه- لزوما هر كس كه استاد باشد آدم خوبي نيست اما آدم خوب ميتواند استاد هم باشد-در برابر پرسش هاي دانشجويان يا پژوهش هايشان بود وقتي دانشجويي مطلبي را سر كلاس مطرح مي كرد خواه آن مطلب نقد بحث بود پرسش يا هرچيز ديگري استادهای خوب از اين جمله ها استفاده مي كردند
فرمايش شما صحيح است اما
شما به نكته خوبي اشاره كرديد ولي به نظر مي رسد
درست است اما فكر نمي كني
و جمله هایی از اين دست دانشجويي بود خيلي زياد با استادهایمان بحث مي كرد اما نصف بحث هايش ربطي به موضوع نداشت و تقريبا داشنجويان را كلافه مي كرد اما استادهای خوب ما با او هم همين گونه رفتار مي كردند صبري كه استادهای فلسفه در گوش دادن و شنيدن داشتن هميشه در ذهنم حك شد نمي دانم آيا در رشته هاي ديگر هم اينگونه هستند يا نه اما آن روزها احساس مي كردم فلسفه به مرور زمان از آنها شنونده هاي خوبي ساخته است كه با حوصله به حرف هاي دانشجويان گوش مي دادند و نوشته هايشان را مي خواندند از دانش و سوادي كه داشتند همچون ابزاري برای له كردن دانشجو استفاده نمي كردند

1 comment:

نان و شراب said...

بلاگتون اسم زيبايي داره




لي لي