ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Thursday, April 10, 2008

قاف ز ميم ز

مي خواهم درباره ي شخصيتي بنويسم كه چيزهاي محوي از او در خاطرم باقي مانده، شخصيتي كه تنها به دليل متفاوت بودنش در ذهنِ كودكي ام نقش بست و در بزرگسالي گه گاهي او را به ياد مي آورم. زني به اسم قِزمَز و يا به تعبير بهتر پيرزني بدين اسم. نزديك باغِ پدربزرگم چهارديواري داشت كه دقيقا كنج دو خانه ساخته شده بود، كه به صورت اِل در كنار هم قرار داشتند. سرويس بهداشتيِ كاملاً غير بهداشتيِ او بيرون از اين چهار ديواري و با فاصله ساخته شده بود واين هميشه براي من تعجب آور بود كه كسي براي استفاده از سرويس از خانه اش بيرون بيايد. اين پيرزن- كه ديكته ي اسمش خيلي برايم مهم نيست فقط حتما قاف را با كسره و ميم را با فتحه بخوانيد- جهان كوچكي داشت با تصويري كه از او دارم احساس مي كنم مرزهاي تجربه و زيسته اش همان چهار ديواري اطرافش بودند مسلما من در ذهن او نبودم شايد گذشته ي خيلي پر فراز و نشيب داشته و تنها از بد روزگار به اين كنج پرتاب شده بود اما از زماني كه ديدمش در همين فضايِ تاريك، نمور، بدبو و كثيف بود. گهگاهي كه به باغ پدربزرگم مي رفتيم عمويم مقداري چيزهاي به درد بخور به توصيه ي مادر بزرگم مي برد من نيز پشت سر او قايم مي شدم و وارد اين فضاي عجيب مي شدم كه دو پايي شبيه ديگر انسان ها در آن زندگي مي كرد اما همان زمان هم به طرز كودكانه اي حس مي كردم براي او فراتر از جهان كوچك زندگيش جهاني وجود نداشت تصور مي كردم اگر روزي وارد يه قصر بشه احساسش چيه؟وبعدها وقتي بركلي خواندم فهميدم اگر هم چيزهايي بيش از عالم او وجود داشت چون متعلق ذهن او نبود متعلق تجربه اش نبود پس وجود نداشت. پاي اين پيرزنِ دور از تمدن بيهوده به ويلاگم باز نشد. قِزمَز براي من ايده و مثال افرادي است كه عالمشان خيلي كم و كوچك است به اندازه ي عالم همين پيرزن، از هر طرف كه مي روي به مرزهاي وجودشان مي رسي آدم هايي كه آنقدر تجربه ي زيسته شان و عوالمشان كم است كه زود تمام مي شوند اگر چرخي بزني همه ي زير و روي عالمشان را مي بيني، به نظرم مي رسد انسان هاي تك بعدي از اين دسته اند. بعضي از آدم ها را هر چه زندگي مي كني تمام نمي شوند هيچ وقت به مرزهاي وجودشان نمي رسي و دوست داري هميشه در عوالمشان سير كني
پي نوشت:بعضي آدمها آنقدر كم اند كه يه كم بودن با آنها برايم زياد است اما بعضي آدم ها اينقدر زيادند كه زياد بودن با آنها برايم كم است

1 comment:

Anonymous said...

احساس قشنگي داري . اگر برات اسم طرف اهميت نداره خواستم بگم قز به كسر قاف به معناي دختر در زبان تركيه. موفق باشي