نيچه و انقراض مسيحيت
به نظر نيچه اروپاي غربي بايد اين واقعيت را قبول مي كرد كه ارزشهاي مسيحي اعتبار خود را از دست داده است. اعتقاد به ديانت مسيح يا از فقدان صداقت يا عدم درك صحيح منبعث مي گرديد. به نظر او مكاتب ديگري كه جانشين مسحيت شد نيز كماكان مكاتبي ورشكسته بود علي الخصوص مكتب اصالت علم و پيشرفت او اعتقاد داشت هنگامي كه نهايتا توده ي مردم به بي پايگي ارزشهاي جديد پي ببرند شكل هراس انگيزي از بدبيني يعني پوچ گرايي رخ خواهد نمود و از اينجا تمدن بدون هيچ جنبه ي اعتقادي به حال خود رها خواهد شد و درهم خواهد ريخت. نيچه كه قبلا از پيروان متمسك آيين لوتر بود به بي خدايي بي پروا تبديل شد و چه بسا از همين ممر خطرات منبعث از جامعه ي غير ديني را بيش از آنچه بايد مورد تاكيد قرار داد
يونانيان
به رغم آنچه نيچه خود مي نمود في الواقع او فيلسوفي آرمان خواه اما مرتجع بود. او معتقد به نوعي
عصر طلايي بود كه مي توانست معيار سنجش همه ي دوره هاي تاريخي من جمله دوره ي خود او قرار گيرد چنانكه گفتيم نيچه فيلسوفي آرمان گرا بود و با كمال استعجاب بايد گفت كه آرمانشهر اين محقق كلاسيك يوانان قديم بود
يونانيان مردماني جالب توجه و واجد اهميت زائد الوصف در تاريخ بودند و اين به جهت انبوه بزرگ مردان ايشان بود اين بزرگ مردان واجد شخصيت مستقل وابسته به خود و قائم بالذات بودند و از فلز بي غل و غش ساخته شده بودند ايشان اسير عرف زمان نبودند
در اينجا مقصود او ازيونانيان فلاسفه ي اوايل قرن شش پيش از ميلاد از قبيل تالس، هراكليت و امپدلكس بودند نه فلاسفه ي آتني متاخر چون سقراط، افلاطون و ارسطو تاييد نيچه از شخصيت اين فلاسفه به خاطر آن بود كه ايشان را نجيب، آزاد، خلاق و پرشور مي دانست پستي گرفتن كار فلسفه در روزهاي واپسين زندگي آتني ها به خاطر اعتقاد فلاسفه ي ايشان به مسائل مختلف بود من جمله اطلاق مسائل اخلاقي، فنا ناپذيري روح، واقعيات استعلايي و قدرت انسان فلاسفه ي آتن در عين حال راه را براي پيوستن تمدن مغرب زمين به مسيحيت كه بلايي باز هم خانمان سوزتر بود هموار ساختند
نيچه را نظر بر آن بود كه انسان جديد طبيعت آپولوني (شخصيت متعلق انسان)را بر خصلت هاي ديونو سيوسي (جنبه ي غير متعقل و عارفانه ي شخصيت انسان)ترجيح مي دهد البته اين هر دو براي تكوين شخصيت انساني ضروري است ولي ذهنيت منتظم آپولوني غالبا بيش از آنچه درخور آن است مورد تاكيد قرار مي گيرد به نظر نيچه ديونو سيوسي بودن به مفهوم دارا بودن قدرت و شجاعت پذيرفتن مشقات و رنجهاي خود سرانه اي بود كه زندگاني مي تواند با وجود آنها جريان يابد و مع هذا بتواند باز هم در نهايت امر به حيات مثبت پاسخي مثبت شادمانه و با سرخوشي بدهد يونانيان قبل از سقراط ايماني به ارزشهاي استعلايي آنچناني نداشتند و در عوض با كمال شجاعت رو در روي حقايق ناخوشايند زندگاني مي ايستادند از اينجاست كه انسان زمان ما بايد ايشان را الگوي حيات خويش قرار دهد
تحليل نيچه از فرهنگ كلاسيك يونان كاملا خودسرانه غير موثق و غالبا توام با خيالبافي است اما او مشتاقانه به اين فرهنگ عشق مي ورزيد نيچه بقيه ي ايام خويش را به خلق آميزه ي عجيبي از فلسفه روان شناسي و اسطوره پرداخت و نوع خاص مكتب رواقي توام با شور و نشاط را به عنوان درمان آلام و اسقام تمدن مغرب زمين ترويج كرد
نيچه و مكتب پست مدرن، ديو رابينسن، ابوتراب سهراب ، فروزان نيكوكار ، تهران، فرزان 1380 صص7-5
No comments:
Post a Comment