ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Monday, September 15, 2008

فرزان سجودي، وجودي واقعي

دست كم يك سال سر و كله زدن با پايان نامه دانشجو را شكل موضوعش مي كند همه چيز را از چشم انداز بحث هايي مي بيند كه با آن در گير است و در نهايت به جايي مي رسد كه با خوانده ها و نوشته هايش يكي مي شود. راستش به نظر مي رسد حضور در كلاس استادهاي محترم به يك سمت نوشتن پايان نامه سمتي ديگر گويي يك دفعه بزرگ مي شوي بالغ مي شوي توان تجزيه تحليلت بالاتر مي رود ونقاد مي شوي تو جدي مي خواني و استادهايت جدي تر از تو و بعد نقد مي شوي و بايد پاسخگو باشي اگر با كارت يكي شده باشي سوال ها به نظرت تكراري هم مي آيد چون بارها خودت را در جايگاه داوران قرار داده اي و سعي كردي بفهمي ممكن است از تو چه ايرادي بگيرند و چه سوال هايي بپرسند. يكسال زندگي كردن با پايان نامه تجربه ايست نه فقط از نوع خواندن و نوشتن تجربه اي پر از تجربه هاي خرد تر و ريزتر كه شايد به چشم هر كسي نيايد تجربه هايي شخصي كه تنها در عالم خودت معنا دار است تجربه هايي كه در هيچ كتابي پيدا نمي كني اما بيش از هر كتابي در ذهنت مي ماند

من نيز در عالم پايان نامه نويسي ام چنين تجربه هايي داشته ام تجربه هايي گاه آنقدر تلخ كه دلم براي سقراط تنگ مي شد براي بي ادعايي كه پابرهنه كوچه به كوچه ياد مردمان مي آورد كه نادانند سعي كنند بفهمند و نادانسته هر حرفي را نزنند اما منت اش بر سر هيچ كس نبود كه شايد هم از اينهمه به وجد مي آمد دلم برايم سقراط تنگ مي شد و از دست كساني كه فكر مي كردند حقيقت و واقعيت و سواد و علم در جيب هايشان است دلتنگ مي شدم كساني كه اگر حتي جمله اي به تو ياد بدهند تمام شخصيتت را زير سوال مي برند تا از نفهمي خود له شوي و ديگر توان بلند شدن نداشته باشي
و تجربه هايي گاه آنقدر شيرين كه محال است از ياد ببري
تجربه ي كار كردن با دكتر فرزان سجود ي از بهترين و شيرين ترين تجربه هاي دانشجويي ام بود كسي كه به معناي دقيق كلمه خود خودش است بي كم و كاست بدون جدي گرفتن عالم در عالم هست و وجود دارد وجود از نوعي كه اينگونه بودن در عالم وجود مي خواهد پس از بيماري سختي كه از سر گذرانده بود براي اولين بار در يكي از روزهاي زمستان در دانشكده ي سينما با او قرار داشتم از پيچ پله ها كه پيچيدم صداي خنده اش تمام فضاي طبقه ي دوم را پر كرده بود و فرزان سجودي يعني همين خنده ها همين ارتباطات و همين كلام گيرا و دلنشينش واقعا نمي شد تصور كرد كه از بستر بيماري برخاسته است استاد با سوادي كه سوادش را بي منت در اختيار دانشجو مي گذارد و در اين مورد ذره اي خست در وجودش راه ندارد دررفتارش نوعي فروتني خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي پنهان وجود دارد كه حتي نمي شود اسمش را گذاشت فروتني

وقتي با او درباره ي پايان نامه ات صحبت مي كني خوشحالي كه دانشجويي خوشحالي كه درس مي خواني خوشحالي كه در مكان هاي علمي رفت و آمد داري خوشحالي كه هستي هندوانه زير بغلت نمي گذارد از تو تعريف بي جا و بي مورد نمي كند به گونه اي با اشكالات و نقايص كارت مواجه مي شود و به تو تذكر مي دهد كه محال است هيچ وقت از ذهنت پاك شود وقتي نكته ي مثبتي را در تو مي بيند مي گويد :"منم مثل تو.."هيچ وقت نشنيدم عكس اين را بگويد ارتباط او با دانشجويان صادقانه واقعي بدون تكبر بدون بالايي و پاييني با احترام متقابل همراه است او بسيار با شخصيت و قابل احترام است
براي ايشان آروزي سلامتي مي كنم

No comments: