سر کلاس استاد سپهران قرار بود از کنفرانسهایی که ارائه داده بودیم نفری یک سوال طرح کنیم . من سوال را بدون جواب طرح کرده بودم واین بسی باعث شرمندگی بود اما الان به یکباره به ذهنم رسید که ما دانشجویان قرن21 هستیم نه عصر حجر پس تصمیم گرفتم جواب را در وبلاگم بگذارم تا هم به دست استاد برسد هم همکلاسهای محترم هم همه کسانی که قرار نیست امتحان بدهند
در باب زیبایی وعشق از نظر افلاطون
افلاطون معتقد است این سیر صعودی که منجر به افرییندگی می شود- به شرحی که خواهد امد -ابتدا از دلدادگی به یک تن زیبا اغاز میشود و پس از این مرحله ادمی متوجه می شود همه تن ها زیباست و به همه تن ها دل می بندد و تنی را بر تن دیگر ترجیح نمی دهد پس از ان چشمش به زیبایی روح گشوده می شود پس اگر تنی هم زیبا نباشد و روح زیبا باشد بدان دل می بندد پس از ان زیبایی اخلاق و قوانین و اداب و سنت را در می یابد در اینجا نیاز به راهنما دارد که روی اورا به سمت زیبایی و دانش بر گرداند .در مرحله اخر که با مظاهر گوناگون زیبایی اشنا می شود دیگر دل به تن و روح نمی دهد به میان دریای زیبایی می رود و با یک نظر همه زیبایی ها را می بینید و سخنان و اندیشه های عمیق می افریند و به مراحل اخر که رسید با زیبایی حیرت انگیزی روبه رو میشود که اولا موجودی سرمدی است نه به وجود می اید و نه از بین میرود نه بزرگتر و نه کوچکتر می شود چنین نیست که گاه زیبا و گاه زشت باشد و در مقایسه با چیزی زشت و در مقایسه با چیزی زیبا بنماید چیزی است در خویشتن خویش که همواره همان می ماند و دگرگون نمی شود و همه چیزهای زیبا چون بهره ای از او دارند زیبایند در این راه چاره از پیمودن ان مسیر های زمینی ندارند .ابتدا یک تن بعد همه تن ها از تن زیبا به کار زیبا از کارهای زیبا به دانش های زیبا و در پایان به شناسایی خاصی برسد که موضوعش خود زیبا است زیبایی فی نفسه
خب امیدوارم استاد سپهران سری به وبلاگ بنده بزنند و بچه ها هم در امتحانشون مو فق باشند
No comments:
Post a Comment