ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Wednesday, January 04, 2006

....................

امروز کلی تو دانشگاه خوش گذشت .چون اخرین جلسه کلاسها بود سر کلاس خانم لاری 10نفر کنفرانس داشتند چهار ساعت و نیم سر کلاس بودیم خسته هم نشدیم بعد از کلاس هم یکی از دوستان همه رو چای مهمون کرد . خوشحالم که درس می خونم .راستی وقتی داشتم بر می گشتم خونه یه اقایی در حالی که ضبط ماشینش دستش بود و در ایستگاه اتوبوس ایستاده بود به خانمش میگفت من الان پشت فرمونم نمی تونم صحبت کنم دیر هم میام خونه .فقط می تونم بگم:دروغ چرا؟ خب زیاد هم به من مربوط نمی شه بگذریم . بعد از 11سال خاطره نویسی با قلم و بر روی کاغذ امشب هم برای اولین بار این مدلی نوشتم کلی هم بهم چسبید . اینکه فائزه رودی هستم از تهران رو شهود کردم انگار خودمم برای خودم تازگی دارم . خب دیگه میرم چون خیلی خستم

1 comment:

Anonymous said...

eibe rendan makon ey zahede pakize seresht. ke gonahe degaran bar to nakhahand nevesht(hafez)