سوم دبستان که بودم کتاب "روباه مکار.مرغ هوشیار"را از دوستی مهربان و نازنین امانت گرفتم اما از بد حادثه باز پس دادنش بیست و یک سال طول کشید تا جایی که به یاد دارم گویی دوست خوبم از محله مان رفت خیلی یادم نمی آید که کتاب چگونه از تونل شلوغ و پلوغ دوران کودکی ام جان سالم به در برده است به احتمال زیاد تحت تاثیر تذکرهای اخلاقی مادرم به حفظ آن اهمیت می داده ام اما از نوجوانی به بعد را خوب به یاد می آورم که چگونه روی چشم نگهش داشتم به امید اینکه روزی دوستم را پیدا کنم به قول شاعر همین کتاب محمد باقر مهدی قلی خان: "با توکل به کردگار جهان می شود جمله سخت ها آسان" و این گونه شد که هفته ی گذشته به مدد گوگل و جست و جوگران مجازی او را پیدا کردم که به حق دست جست و جو گران حقیقی را از پشت بسته اند این کتاب در سال شصت و شش به چاپ چهارم رسیده بود که نمی دانم چرا؟ آنهم در تیراژ سی هزار! حتی الان یادم نمی آید که برای خود من چه جذابیتی داشت که آن را امانت گرفتم چون در دوران ابتدایی از میان شاعرانی که برای کودکان شعر می سرودند تنها مصطفی رحماندوست را می شناختیم و واقعا شعرهایش را دوست داشتیم برادر مدیرمان نیز بود و چون هر چند وقت یکبار به مدرسه مان می آمد شعرهایش با لحن خودش در ذهنمان می ماند خلاصه انگیزه هرچه بود نتیجه همان شد که کتاب اکنون برای دختر دوستم مفید است نه دوست وکیلم این مورد هم از مواردی است که عذر خواهی درباره اش صورت خوشی ندارد فقط خوشحالم که کتاب را به دست صاحبش می رسانم
و البته صحیح و سالم
No comments:
Post a Comment