ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Friday, September 25, 2009

خانه ی آقاجان











تصویرهایی از منزل آرام و با صفای پدربزرگ مهربان شریف و دوست داشتنی ام همواره ی روزگار دلتنگ وجود نازنین اش هستم


Sunday, September 20, 2009

قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در را ه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی
کای بی خبران راه نه آن است و نه این
خیام

Wednesday, September 16, 2009

هستی ام قربانی چیستی ام

گاهی وقت ها که کتابخانه یا جزوه های چندین و چند ساله و کاغذ های درسی و غیر درسی ام را می تکانم و سعی می کنم طبقه بندی شان کنم همیشه یکسری کاغذ هایی می ماند که نمی دانم درسی است؟ دور ریختنی است؟ نگه داشتنی است؟ بخشیدنی است؟ خواندنی است؟ نخواندنی است؟ خلاصه که درماندگی عجیبی دارم و معمولا دقیقه هایی از زمان را تنها نگاهشان می کنم درمانده و کلافه...با نزدیک شدن به مهر ماه تصمیم گرفتم کتابخانه تکانی، جزوه تکانی، کاغذ تکانی کنم و طبق روال معمول کاغذهایم را طبقه بندی کنم کلا همه ی چیزهای قاطی پاتی را تحت مقوله درآوردن یک جورایی میراث فیلسوفان است حدود سه نیمه شب که از این همه تکانی ها خسته شده بودم در میان همان کاغذ های خانواده ندار و آواره ام جزوه ای پیدا کردم که رویش نوشته بود
مراقب هستی تان باشید
و
به این بیندیشید که قرار بود چه شوید
و
چه شده اید
این هم یکی از همان کاغذها یا جزوه هایی بود که نمی دانستم چه بلایی بر سرش بیاورم اما جالب تر از آن برایم این نکته بود که در کنار این هشدار یا شعارِ با فونتِ درشتِ فنا نشدنِ هستی مان با خط خود ونه خوش نوشته بودم
سینه مرغ250گرم
نصف فنجان پیاز
قارچ تازه
گویی این جزوه در زمان خودش هم غریب بوده است چون شواهد نشان می دهد که بیشتر مراقب بودم که چیستی ام فنا نشود

Wednesday, September 09, 2009

داستانی کوتاه از زنده یاد احترامی


مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگين بودند

قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند

لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها

قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند

عده ای از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده ای ديگر خواهان باز گشت مارها شدند

مارها باز گشتند و همپای لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند

حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه برای خورده شدن به دنيا می آيند

تنها يك مشكل برای آنها حل نشده باقی مانده است

اينكه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند يا دشمنانشان