این روزها مواجه با امری جدید و نو ذهنم را بسیار مشغول کرده است تا چندی پیش در مراسم عروسی دیده بودم که کلیپی از عروس و داماد درست می کنند و همچنان که مهمان ها در حال پذیرایی از خود هستند به یکباره همه جا تاریک می شود و درست مثل سالن سینما بر روی پرده ای سفید فیلمی اکران می شود که دو بازیگر بیشتر ندارد عروس و داماد خوشبختی که خوشبخت شدنشان را اینگونه به نوعی تکثیر می کنند و جار می زنند تا دل دوستان را شاد و دل حاسدان را خون کنند دل پیرمردها و پیرزن های مجلس را هم بسوزانند که در زمان آنها به قول خودشان "عسک" هم نبوده است و آه بکشند که عجب زمانه ای شده است از مراسم عروسی بعد از ظاهر کردن عکس عروس و داماد به قدو قامت خودشان درهمان شب عروسی و سایزهای کوچکش که کارت ویزیت عکاس می شود و به مهمان ها داده می شود و بعد از این که عکس شاه داماد و عروس خانم گل را روی کیک می انداختند و روی کارت عروسی به اشکال مختلف و خلاصه بعد از خیلی کارهای دیگر حادثه ی کلیپ خیلی به نظرم عجیب غریب نیامد اما وقتی در مراسم ختم پسر بیست و دو ساله ای که به معنای دقیق کلمه ناگهانی از دست رفت پرده ها کنار رفت و فیلمی از او به نمایش درآمد حال و حس خوشی نداشتم و اصلا به نظرم جالب نیامد نمی دانم این دیگر چه رسمی است که گویی در حال رواج یافتن است یکی از دوستانم برایم گفته بود که در مراسم پدر دوستش چنین کاری کرده اند زیاد جدی نگرفتم اما در تمام این چند روز فکر می کردم نمایش فیلم این چنین چیزی جز چزاندن صاحب عزا نیست نمی دانم معنایش چیست و با چه انگیزه ای باب شده است اما تفسیر من در دم این بود
مادر عزیز اگر حالیت نیست که چه گوهری را از دست داده ای نگاه کن خوب ببین کسی که در این فیلم با این قدو بالای رعنا و برورو ی زیبا خرامان می رود و می آید و می خندد پسر توست که زیر خروارها خاک است می فهمی خروارها خاک گوهر از کف رفته ات را ببین و آتش بگیر
مادر داغدیده ای که جوان بیست و دو ساله ی پاک و معصوم و موفق و دوست داشتنی خود را از دست داده است نیازی به مداح و سخنران و فیلم ندارد و دیگرانی هم که به نسبت از او فاصله دارند به نسبت فاصله شان تاسف می خورند و آه می کشند و شاید اگر کمی بیش از کمی دلرحم و دلسوز باشند برای لحظه هایی در هنگام دیدن فیلم اشک بریزند این اشک ها اما به قیمت خون به دل صاحب عزا کردن است هر چه می خواهم با این پدیده ی نو کنار بیایم نمی توانم حس می کنم ایده اش اینگونه شکل گرفته است
در دل ریش به هر حیله غمی باید کرد
مادر عزیز اگر حالیت نیست که چه گوهری را از دست داده ای نگاه کن خوب ببین کسی که در این فیلم با این قدو بالای رعنا و برورو ی زیبا خرامان می رود و می آید و می خندد پسر توست که زیر خروارها خاک است می فهمی خروارها خاک گوهر از کف رفته ات را ببین و آتش بگیر
مادر داغدیده ای که جوان بیست و دو ساله ی پاک و معصوم و موفق و دوست داشتنی خود را از دست داده است نیازی به مداح و سخنران و فیلم ندارد و دیگرانی هم که به نسبت از او فاصله دارند به نسبت فاصله شان تاسف می خورند و آه می کشند و شاید اگر کمی بیش از کمی دلرحم و دلسوز باشند برای لحظه هایی در هنگام دیدن فیلم اشک بریزند این اشک ها اما به قیمت خون به دل صاحب عزا کردن است هر چه می خواهم با این پدیده ی نو کنار بیایم نمی توانم حس می کنم ایده اش اینگونه شکل گرفته است
در دل ریش به هر حیله غمی باید کرد
فکر می کردم این مراسم ها برای تسلی دادن و آرام تر کردن صاحب عزا است