ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Tuesday, May 26, 2015

بعضی روزها از صبح که بیدار می شوی تا این موقع‌ها که می‌شود.(پانزده دقیقه مانده است به دوازده شب) هر چه نگاه می‌کنی، چنان همه چیز خوب پیش رفته است که دلشوره می‌گیری نکند دوربین مخفی باشد یا داری خواب می‌بینی و الان است که بیدار شوی و ببینی تمام کارهایی که فکر می‌کردی انجام شده است، روی هم تلنبار شده و تازه روز از نو روزی از نو.
صبر می‌کنم تا ساعت دوازده بار به صدا درآید، اگر همه چیز سر جایش ماند،  بعد از ته دل ذوق می‌کنم و برای خودم یک جشن کوچک می‌گیرم. جز یک تماسم که بی‌پاسخ ماند، همه‌ی کارهای دیگرم خوب پیش رفت. همه‌ی کارهای دیگری که هر کدام‌شان، جداگانه، می‌تواند سرچشمه‌ی یک نوعی از نحوه‌ی بودن باشند. بودن‌هایی گاه بسیار متفاوت از یکدیگر...

۵ خرداد ۱۳۹۴ سه‌شنبه شب 

No comments: